عکس دورچین
پریسا❤️
۱۰۱
۲.۳k

دورچین

۱۸ آذر ۹۶
اولین بار که شروع به از دست دادن کردم خیلی کوچک بودم. عروسکی داشتم. پارچه ای بود، با موهای قرمز و پیراهنی پارچه ای. همیشه کنارم بود و من بودم که میگفتم دوستش ندارم.
و چه بیهوده این کلمات را بر زبان جاری میکردم. همیشه غر میزدم و میگفتم چرا به جای باربی های خوش آب و رنگ باید عروسکی پارچه ای، با کک و مک های فراوان نصیبم شود.. تا اینکه یک روز تصمیم مهمی گرفتم. او را در میان مردمی که میرفتند و میامدند، رها کردم.
با بیرحمی تمام، دستانش را از دستانم جدا کردم و حتی به چشمان مهربانش نیم نگاهی نیانداختم. رفتم..

از آن روز به بعد گاهی خوابش را میبینم که باز برگشته و اینبار من دوستش دارم. دوستش دارم چون از دستش داده ام.
از همان لحظه ای که رهایش کردم، از همان ثانیه شروع به از دست دادن کردم. روزها میگذشتند و من دیگر آن کودک نبودم. میگذشتند و من همچنان از دست میدادم.... میدهم، شاید اما روزی برسد که به همان خیابان شلوغ برگردم، برگردم و مو قرمز را از میان انبوه جمعیت تشخیص دهم، دستش را به دستانم بازگردانم، و غصه تمام این سالهای دوری را از دلش درآورم....
...
نظرات