عکس کله پاچه

کله پاچه

۲۱ بهمن ۹۶
به توکل نام عظمت بسم الله الرحمن الرحیم

دیشب مادر بزرگم زنگ زد برا صبحونه ساعت ۷صبح دعوتمون کرد گفتم حالا چرا صبح؟؟؟ گفت حالا یه بار صبح میخوام دور هم جمع بشیم با یه اصرار خاصی ازم دعوت کرد که منم حتما برم
همچی از اول مشکوک بود 😳 تا اینکه سفره انداختن من توقع نون و کره مربا داشتم نون سنگ اوردن همچی داشت خوب پیش میرفت که یهو یه قابلمه اومد وسط سفره.. گفتم مادر جون آش درست کردین؟؟؟ گفت اره مامان جوون چه آشی در قابلمرو برداشتم یهو چشمم خورد به این چندش زشت یه جیغی یدفعه زدم چون همه میدونن چه حس بدی به کله پاچه دارم بوشم بهم بخوره از چند متری حالم بد میشه چه برسه به اینکه بذارن جلوم خیلی حساسم به کله پاچه هربار درست میکردن از خونشونم میزدم بیرون نمیدنم این بار چکار کردن که بو نداد و متوجه نشدم ناهار کله پاچه هست هیچی منم با یه ناراحتی خاصی گفتم آخه شما که میدونید من چقد بدم میاد چرا اخه اینجوری دعوتم کردین؟؟؟؟
گفتم من میرم خونمون 😭😭😭 مادر بزرگم با کلی اصرار نگهم داشت اخه یه تنفر عجیبی به این غذا داشتم دیگه روشو زمین ننداختم موندم فقط حاضر نشدم سر سفره بشینم گفتم من میرم تو اتاق شما بخورین جمع کنید من یه چیز دیگه میخورم بازم مادر بزرگم اصرار کرد که بیا سر سفره بشین ولی نخور هیچی دیگه قدم به قدم داشتن منو تو عمل انجام شده میذاشتن به چه سختی سر سفره نشستم داشتم وحشت میکردم از این کله زشتو بیریخت وقتیم اوردنش بالا تاچشماشو و دندوناشو حالم بیشتر بد شد گفتم اخه انصافه صبح اینجوری منو عذاب بدید..
هیچی مشغول خوردن شدن با یه اشتهایی میخوردن باز مادر بزرگم گفت یذره از آبش بریز تو کاسه ابلیمو بریز اگر بو داد نخور .
من ؟؟؟؟؟؟
کله پاچه بخورم عمرن؟؟؟
هی اصرار میکردن تمام نقششون این بود منو کله پاچه خور بکنن تا اینجا که پیش رفتن امید داشتن از اینجا به بعدم میتونن ولی هی مقاوت کردم هی از اونا اصرار هی از من انکار ..
هی گفتن یه قاشق فقط بخور بد بود دیگه نخور هیچی ما یه قاشقو خوردیم دیدم نه بد نیست
به خودم اومدم دیدم یه کاسه آب کله پاچه جلومه نون ریختم توش دارم میخورم
ولی نتونستم لب به گوشتاش بزنم ولی همچنان از تمام گوشتاش بدم میاد فقط از آب کله پاچه خوشم اومد..بعدشم خالم اینا میگفتن ما همه باهم تو تلگرام هسیم فقط تونیستی منم با یه اعتماد به نفس بالایی گفتم مثلا شما که دارید شاهکار کردین من میخوام متفاوت باشم درگیر این چیزا نباشم مامان گلم از اون طرف گفت عشقم میتونی هر چیزو داشته باشی و متفاوت زندگی کنی و به نحو احسن ازش استفاده کنی هیچی به خودم اومدم دیدم تلگرامم نصب شد امروز دوتا اتفاق دور از تصورم اتفاق افتاد ببخشید پرچونگی کردم امروز یه روز عجیبی بود برام خواستم خاطرش تو پیجم بمونه ...
حالا کله پاچه خور کی بودم نمیدونم والا😂😂😂
...
نظرات