عکس فرنی بستنی
سپیـــــده
۱۰
۲۲۲

فرنی بستنی

۱۸ مرداد ۹۷
🔴بخشندگی
روزی یک کشتی پراز عسل در ساحلی لنگر انداخت. عسلها را درون بشکه ریخته بودند. پیرزنی از آنجا رد میشد. پیش آمد. ظرف کوچکی همراه داشت. به بازرگان که از کشتی پیاده میشد گفت: ای مرد بزرگ، شنیده ام بار عسل داری. از تو میخواهم که این ظرف را برایم مالامال از عسل کنی. بازرگان نگاهی به پیرزن کرد و خواسته اش را نپذیرفت. پیرزن که دید خداوندگار کشتی درخواستش را بی پاسخ گذاشت، راهش را کشید و رفت.
همینکه پیرزن از کشتی دور شد تاجر به دستیارش گفت: برو نشانی آن زن را پیدا کن و برایش یکی از این بشکه های عسل بفرست!
دستیار از کار بازرگان تعجب کرد! پرسید: آن زن ژنده پوش ازتو مقدار کمی عسل درخواست کرد، نپذیرفتی و اکنون یک بشکه به او میبخشی؟
بازرگان پاسخ داد: او به اندازه خودش و نیازش در خواست کرد و من در حد وسع و توان خودم میبخشم.
پروردگارا......
کاسه های حوائج ما کوچک و کم عُمقند، خودت به اندازه ی سخاوتت بر من و بچه های این گروه عطا کن که سخاوتمندتر از تو نمیشناسیم.
آرزوهايتان را به دستان پر توان او بسپارید...
...
نظرات