شله زرد برای پانزدهمین سالگرد پدرم
۱۷ آبان ۸۲

سلام بابای خوبم
پانزده ساله که از پیشمون رفتی.
پانزده ساله که تنهامون گذاشتی.
وقتی بودی نفهمیدم کی هست از وقتی نیستی خیلی وقتها خیلی جاها نبودنت حس میشه.
وقتایی که باید باشی و نیستی.
وقتایی که دلم پر میکشه واسه شنیدن صدات، خنده هات، دورهمی هامون.
الان میفهمم تنها کسی که پشت دختر درمیاد پدرشه اما تو نیستی که پشتم باشی، کسم باشی.
اونموقع که بودی دلمون خوش بود.
دلمون خوش بود به باهم بودن.
وقتی رفتی مامان خیلی سختی کشید تا بتونه این زندگی رو سرپا نگه داره.
اما مامان خیلی زود شکست سرپا نگهداشتن یه زندگی با چندتا بچه خیلی سخت بود.
مامان هنوزم مظلوم و ساکته.
گاهی اوقات دلم برای اینهمه خانمی و مظلومیش میسوزه.
خدایا مامانمو عاقبت بخیر کن و کاری کن که همیشه دلش شاد باشه.
الان دیگه همه بزرگ شدن دخترا درس خوندن دانشگاه رفتن، شاغلن، ازدواج کردن و بچه دار شدن.
یدونه پسرت دوماد شد و تو نبودی که تو لباس دومادی ببینیش چقدر شبیه تو بود.
نوه هات عروس شدن بچه دارن.
بازم تو نبودی که اینارو ببینی.
خداروشکر الان همه یه زندگی آروم و خوب دارن و انشاالله همیشه خوشبخت باشن.
خیلی دلم برات تنگ شده....
خدا جونم تو آسمونت مواظب پدرم باش...
روحت شاد...

تا که بودیم نبودیم کسی
کشت مارا غم بی هم نفسی
وقتی خفتیم همه بیدار شدند
وقتی رفتیم همه یار شدند
قدر آیینه بدارید چو هست
نه در آن وقت که افتاد و شکست...

قدر عزیزاتونو مخصوصا پدر و مادرتونو بدونید
از دست دادنشون خیلی درد داره....

#پدر
#دختر
#محبوب-جون