عکس کیک سیب ودارچین
فاطمه سادات
۲۷
۵۸۳

کیک سیب ودارچین

۳ بهمن ۹۷
تنها صدایی که سکوت مرموز کانال رو میشکست نوای نوحه های ابرهیم بود زمزمه هاش میان جراحت وتشنگی وگرسنگی صدای روضه مادرپهلوشکسته به اصحاب کانال قدرت میداددراین حالت هم بچه ها هنوز مقاومت میکردندوپاتک های سنگین بعثی ها رودفع میکردن دیگه کانال جای موندن نبودباید عقب نشینی میکردیم ولی ۷۰ مجروح درکانال بود که قادربه حرکت نبودن ابراهیم ازبقیه خواست به عقب برن ومجروح ها روبه اون بسپرن ولی هیچ کس حاضر نشد بره ومجروح ها رو تنها بذاره وهمه مردانه موندن ومقاومت کردن!!زمستان بود وشب قبل باران باریده بود بچه ها یک قمقمهه روازآب باران دریک چاله پرکردن اون اب شور وتلخ بودبعد دیدن جسد دوتابعثی توآب افتاده !!!!!!فقط لب های مجروهان روازش تر میکردیم چند اسیر عراقی درمیان ما بود که ابراهیم آب بیشتری به اونها داد ومورد اعتراض تند بچه ها قرارگرفت وابراهیم پهلوان گفت اینها مهمان ماهستند ما ایرانی ها مهمون نوازیم علی علیه السلام ازبچه هاش خواست باقاتل خودش مداراکنند وما چطور ازعلی دم میزنیم؟؟مهمات تموم شده بود آب هم تمام شد نیمه های شب ابراهیم رفت برای آوردن آب وصبح دست پر برگشت ازش پرسیدم چرا دیر کردی؟گفت تانزدیکی نیروهای خودی رفتم وآب اوردم!!!!!گفتم تا اونجا رفتی ودوباره برگشتی ؟؟؟؟؟اومیتونست بره وبرنگرده چه کسی میداند شاید اوهم به رسم مولایش عباس (ع)بایاد عطش بچه ها لب به آب نزد وبرگشت ....‌‌‌.......
...
نظرات