عکس توپک خرمایی

توپک خرمایی

۵ تیر ۹۸
.یہ روز داشـــتم قدم ميزدم تو خیآبؤݩ
يہ عابر ڪہ اصلا تو حاݪخودش نبود محڪم خورد بہ مڹ

گفــتم : هووو !! حواست ڪجاست بآوآ

يه نگا بهم ڪرد و آروم گفت:
عذر ميخوام خيلے داغــونم حواسم اصلا نبود..

گفتم : حالا چے شده اينجورے بہ هم ريختہ اے؟
يه نـــخ سيگآڔ درآورد و فندك زد زيرش گفت:
تا حالا عاشــق شدے؟
گفتم هــــۍ ... ڪم و بيش..!
گفت تا حالا لُـــپت از ندارے جلوش گل انداختہ؟
گفتم جَوونی و نداريـش ديگه...
گفت : مڹ عاشق يه زڹ شوهر دارم...
حرفشو قطع ڪردم !
گفتم : نگا ڪڹ داداش نداشتيم ديگہ !!!
تو ايڹ مورد نيستم!

نگام ڪرد گفت : امروز مُرد ...

خنديدم گفتم : بهتر بآبآ راحت شدے حآجۍ
خيلے ناجوره زڹ شوهر دار خدايـــــے !
يہ قطره عَشك از گوشہ ے چشـمش لــيز خورد و آروم گفت:
امروز بۍ مـــآدر شدم...!

محڪم ٮغلݜ ڪردم و گفتم:
غلـ ــط کردم.
😭😭😭😭😭😭😭
...
نظرات