عکس مرغ تنوری و سیب زمینی تنوری
‌‌‌شف سادات
۱۰۸
۵۴۵

مرغ تنوری و سیب زمینی تنوری

۸ تیر ۹۸
سلام دوستای گل و مهربونم😚😚😚
شهادت امام جعفر صادق(ع) رو به همگی تسلیت میگم 🖤 از همگی توی این روز عزیز التماس دعا دارم😔🙇‍♀️
خب بریم سراغ این عکس من 🍗🥔 و ماجراهاش😄
این غذا رو دیشب برای اولین بار درست کردم و تجربه کردم،اول از طعمش بگم که تعریف از خودم نباشه خیلی خوشمزه شده بود😍😍😍
جاتون خاااالی در حد ترکیدن خوردم😊😊😊
برای این غذا،من دیروز ظهر از خانم سراجی(خانم آقا محمدم1) دستور تهیه مرغ توی فر رو پرسیدم که با دستور ایشون درست کنم ولی خب از اونجایی ک من عادت دارم دستورا رو قاطی کنم بعد دستور شایلی عزیز و خانم سوزان شریعت عزیز هم خوندم و خلاصه اینجور شد که من از هر دستور یکم استفاده کردم و با هر سه دستور غذا رو درست کردم و روانه فر کردم🤣🤣🤣
بعد که عکس قبل از پختشو برای خانم سراجی فرستادم گفتن وااااای مینا من که اینجوری نگفته بودم🤣🤣🤣🤣
خانم سراجی امیدی نداشتن به پختنش😁😁😁😁ولی بعد از پخت کلی بهم انرژی مثبت دادن😍😍😍
خلاصه بعد از کلی روشن کردن فر بالا و فر پایین و جا به جا کردن ظرف و گرم شدن خونه از فر و پختن خودمونم از گرمای خونه مرغ هام پختن و خیلی هم خوشمزه شدن🍗🍗🍗😋😋😋
مامان محمد رضا1 حتما این کپشن رو بخونید عزیزم😉😉😉😉👇👇👇
مردد بودم که برنج بپزم یا نپزم ولی بخاطر داداشم دو پیمانه برنج خیسوندم😁همچین خواهری هستما😊(البته اینم جریان داره میگم😁)
خلاصه بعد از ی ساعت آب برنجو گذاشتم و وقتی جوشید برنجا رو ریختم و قل خورد☺
عاقا کفگیرو برداشتم😩امیدوارم هیچوقت چشمتون همچین صحنه ای رو نبینه😣😣😣
کفگیرو برداشتم ک برنجو هم بزنم و تست کنم ببینم آبکش کنم یا نه😣
همچین که من این کفگیرو آوردم بالا دیدم یه بچه سوسک قاطی با برنجا اومد توی کفگیر😢😢😢😢😢😢😣😣😣😣😣😩😩😩😩😩😩😩
من رو بگید😭😭😭😭😭😭😷😷😷😷😷
هنوز صحنه دیشب جلوی چشمامه😣😣😣😣😣
اون موجود بدقواره و نحس رو انداختم توی سینک و آب بردش و برنجا رو ریختم توی آبکش و کاسه برای گنجشک ها😄😄😄
وای وای وای یعنی نمیدونید دوستای گلم سه بار قابلمه و کفگیر و آبکش و کاسه و درب قابلمه رو محکممممم با اسکاچ و کلییییی مایع سابیدم😢😢😢😢
بابام اومد توی کابینت ها رو خالی کرد کلی تار و مار زد😭
ما تازه ی سال پیش آشپزخونمون رو نوسازی کردیم همه چیزمون نو و کاملا بهداشتی و تمیزه نمیدونیم اینا از کجا میان اصلا😭😭😭یهو میبینیم یکی ظاهر میشه 😭😭😭
پ.ن دیشب یکم خبیث شدم به داداشم ته‌دیگ سیب زمینی ندادم بخاطر همین یکم عذاب وجدان داشتم و دیشب واسش برنج برنج پختم😁😁😁
دوباره برنج خیسوندم و آب گذاشتم با اینکه اون صحنه جلوی چشمم بود و نمیخواستم اصلا برنج بخورم😢
برنجو پختم و میخواستم قالبی درش بیارم که عکس بگیرم😐
قالبی ک درنیومد هیچ تازه یکم روی میز هم ریخت😩
منم از رو نرفتم دوباره ته دیگ رو گذاشتم کف قابلمه و برنجو ریختم روش و فشار دادم دوباره برگردوندم توی دیس🤣🤣🤣🤣
ایندفعه قالبی دراومدم اما چون خیلی ته دیگش جالب نبود خودم خرابش کردم😃😃😃
میتونید ورق بزنید ببینید برنج پر ماجرای من توی صفحه های بعد هست😐😉
کلا برنج ها دیشب با من لج کرده بودن😕😕😕
ولی در عوضش انقدرررررر مرغ ها خوشمزه شده بودن که خاطره اون موجود نحس از ذهنم پاک شد موقع خوردن😍😍😍
...
نظرات