عکس اینم کار من با خمیر جادویی که وسطش رو خرما گذاشتم
عاطفه
۲۳
۲۸۱

اینم کار من با خمیر جادویی که وسطش رو خرما گذاشتم

۱۱ آذر ۹۸
: دختر کوچولو به مهمان گفت :
" میخوای عروسکامو بیارم ببینی ؟! "
مهمان با مهربانی جواب داد:
بله ... حتما ....

دخترک دوید و همه ی عروسک ها را آورد ....

بعضی از اونا واقعا با نمک بودن ...
ولی در بین اونا یک عروسک خیلی قشنگ دیگه هم بود

مهمان از دخترک پرسید:
کدومشونو بیشتر از همه دوست داری ... ؟!
و پیش خودش فکر کرد حتما اونی که از همه قشنگ تره ...!!!!

اما خیلی تعجب کرد
وقتی دید دخترک به عروسک تکه پاره ای ک یک دست هم نداشت اشاره کرد و گفت :

" اینو "

مهمان با کنجکاوی پرسید:
اینکه زیاد خوشکل نیست ؟!!

دخترک جواب داد:

" آخه اگه منم دوستش نداشته باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه ....

اونوقت دلش می شکنه !! "


مهربونی یعنی این …
زندگی فردا نيست،
زندگی امروز است، زندگی قصه عشق است و اميد،
صحنه ی غمها نيست.
به چه می انديشی؟ نگرانی بیجاست،
عشق اينجا و تو اینجا و خدا هم اينجاست،
پای در راه گذار،
راهها منتظرند،
تا تو هر جا كه بخواهی برسی،
پس رها باش و رها،
تا نماند قفسی.
...
نظرات