کپـشـن👇


‌دلم یک خانه میخواهد🏠
خانه ای قدیمی با دیواره های کاهگلی و در و پنجره چوبی😍
یک خانه که شیشه هایش تمام رنگ رنگی باشد🌈
حوضی کوچک در میان حیاطش باشد و شمعدانی های دور حوض مرا مست کند😌
حوضی ک ماهی ها شاد و خندان در میانش بازی میکنند🐠
و باغی سرشار از درخت داشته باشد🌳
تا هرگاه ک دلم گرفت به باغ بروم🏃
و با حال و هوای دلنشینش حال دلم خوب شود💚
دلم میخواهد برگردم به قبل💁
که دلخوشی بهارم شکوفه های درختان باشد🌸
دلخوشی تابستانم آب البالوی خنک بی بی جان که از درخت البالوی ته حیاط گرفته🍒
دلخوشی پاییزم صدای خش خش برگ های خشکیده باشد🍁
و دلخوشی های زمستانم کرسی گرم پدر بزرگ و چای دبش بی بی☕
دلم میخواهد جایی باشم که صبح ها با صدای پرندگان بیدار شوم نه آلارم گوشی🐦
که با رفتن به سر حوض و اب پاشیدن روی صورتم سرحال شوم💦
آزاد باشم و در حیاطش چرخ بزنم🌼
من از این دنیای امروز که همه چیزش خلاصه شده در یک گوشی خسته شده ام...📱
از این زندان هایی که اسمشان را خانه های مجلل و زیبا گذاشته ایم خسته شده ام...💔
از هوای این شهر دلگیرم😷
دلم میخواهد جایی باشم که...😌
هنگام غروب روی تخت چوبی کنار حوض بنشینم🌅
و بوی گلها را استشمام کنم🍀
چای بنوشم ☕
و پدر بزرگ با خواندن غزلیات حافظ😌
شادابی را به من تزریق کند😍
#ریحان
میدونم خیلی بلنده ها ولی دوسدارم بخونیدش😟
بخونید و نظرتونو درباره متن بگید بهم🙈
مرسی از اونایی که وقت گذاشتن و خوندن💚