#کیک_شیر_شکلاتیبارسپی لیلی جان بایک قالب دیگه👌🏻😋
دلهامان بهار و اندوه، زمستان است...
با هزاران امید، سبز میشویم، شکوفه میزنیم، قد میکشیم و به سوی آسمان و نور میخزیم، باورمان نیست که زرد شویم، سرخوشانه دستان آفتاب را میگیریم و مانیای امید، روح مشتاقمان را در آغوش میگیرد.
و ناگهان ابرهای تیرهی اندوه سر میرسند، آفتاب، محو میشود، ابرها به هم میکوبند، آسمان میغرد، زمین دلهامان تاریک میشود و برف و بوران اندوه، دیوانهوار و تا مرز انجماد میبارد. شاخهها و شکوفههامان، زیر آوار سرد اندوه مدفون میشود و ما فسرده و غمگین، کز میکنیم و میلرزیم و گمان میکنیم که به پایان رسیدهایم.
سرد است و غیر قابل انکار! تلخ است و غیر قابل هضم! اما کدام برف و کدام زمستان تا ابد پابرجاست؟
برف اندوه، ذره ذره با نفسهامان آب میشود، ابرها با باد دلخوشی کنار میروند، خورشید اشتیاق دوباره میتابد و یخهای ناامیدی، ذوب میشوند.
سبز میشویم باز... جان میگیریم دوباره و ریشه هامان را در این خاک، محکمتر میکنیم تا در زمستانهای در آستانهی وقوع، عمیقتر نفس بکشیم و بهار را به تعویق نیندازیم.
ما پذیرفتهایم زمستان را، ما پذیرفتهایم که برف اندوه، ریشههامان را محکمتر میکند. ما بید نیستیم و به هر باد، نمیلرزیم، از ساقه میبرند و از ریشه جوانه میزنیم. ما درختهای هزارساله، ما جوانههای گستاخیم! هزاربار هم خشک و زرد شویم، باز هم با اولین تنفس و اولین نور، سبز میشویم و محکمتر از قبل، ادامه میدهیم.
ما بهاریم و بهار، همیشه پیروز است.
بهار است که از خون زمستان مینوشد،
بهار است که با یک شکوفه، تمام معادلهی انجماد زمستان را بههم میریزد...
#نرگس_صرافیان_طوفان
...