عکس ژله مجلسی

ژله مجلسی

۲۳ مهر ۹۹
#مادرانه

تا میخواهم تلفن را بردارم پایم روی دانه های انگور میرود. حواسم به پشت خط است، له میکنم و رد میشوم.
خداروشکر روی خیسیِ فرشی که تازه نجس‌کاری اش را آب کشیدم پایم تمیز میشود و رد میشوم.
دم آشپزخانه، پایم روی تاس منچ میرود، چقدر سر پنج وشش، همدیگر را میزنند،
حق هم دارند، همه دوست دارند بی نظیر باشند و برنده.
دیشب خیلی دیر خوابیدند.
پایم روی خرمایی می‌‌رود که تازه خورده و چون دوست نداشته، بقیه اش را به فرش چسبانده
وقتی حالم خوب است، هربار پایم روی جسم نامتعارفی میرود و چندشم میشود، به خانه هایی فکر میکنم که تر و تمیز ولی سوت و کور و بی روح است،
اما حالا که کوه خستگی ام، با خودم نق میزنم، من هم دوست دارم خانه ام مرتب باشد، به‌هم‌ریختگی، کلافه ام می‌کند، لکه دست های کوچک و کوچک‌تر روی شیشه و آینه و درهای کابینت مدام روی مغزم راه می‌رود ، راستش را بخواهید من هم گاهی احساس میکنم ارزش جان و جوانی ام بیشتر از این است که از این طرف جمع کنم از آن طرف بریزند.
چندبار گفتم من؟ بله دقیقا، با بچه داری من پایم را روی "منیت" خودم می‌گذارم. بزرگ می‌شوم و رد می‌شوم .
انقدر باید نفسم را زیر پا کنم تا قدم به بهشتی که خدا وعده داده بگذارم، و الا این تک و توک بچه های ما، کجای بحران جمعیتی کشور را چاره کنند؟
مگر اینکه دست بالاسری باشد، خدایی که به زنبور، عسل شفابخش عنایت کرد ، چون با دهانش قصد خاموش کردن آتش ابراهیم را داشت، پس یکی دوتای ما هم در رشد امت اسلامی مؤثر خواهند بود، حتی اگر در نمودارها تغییری حاصل نشود. اگر دست بالاسری باشد، که هست، کلاف نخی هم از ما می‌خرند . چه برسد به این که ما همه زندگی مان را به پای قد کشیدن اینها میریزیم ، حتی اگر غم کوچکی از دل آقایمان بردارند، می ارزد.
برای فرزند بعدی، دل دل نکن شیرزن!
دست بالاسری هست...
پیر که همه می‌شوند، مهم این است کوله بارت خالی نباشد.
از تو، ذره ذره رنج هایت را، گران میخرند.
...
نظرات