سهههههلااااام
این خاطره رو اصلا یادم نمیاد ولی هر جا که منو خالم با هم باشیم با آب تاب تعریف میکنه🤦🏻♀️
انگار مامانمینا رفته بودن شمال منم یه چند روزی خونه خالم چتر شده بودم 😁🥴
یکی از همون روزا دوست صمیمی خالم میاد خونش 😍
از شانس بد خالمم گویا این جانب بیرون روی بدی دچار شده بودم که همون موجب آبرو ریزی تاریخی شده🤦🏻♀️
در حالی که از دستشویی بیرون میومد و باقی مانده خیسی دستانم و با ، باسن مبارک خشک میکردم..
رو به مهمونا برگشتم با لبخند گفتم...
تا میشینم شر شر میاد نارنجیم هست خاله🙊 💩
من 😣
خاله😥
دوستش🤢
پ ن : (آخه بگو آدم به بچه 4 ساله ناهار و شام آلو اسفناج میده ) 😑
...