عکس کیکه شیفون شکلاتی
zahra_85
۱۱۱
۵۷۸

کیکه شیفون شکلاتی

۹ فروردین ۰۰
ادامه #پارت_سیو_نهم
+اممممم چنقده ترشه
چشمامو باز کردم که نگام خورد به اراز که با حالت بامزه ای نگام میکرد قرمز شده بود
نگاش کردم
+چت شده چرا عین لبو شدی
یهو زد زیره خنده چقدر خوشگل میخنده خنده هاش کمیابو دلبرن قوبونشون بشم
خندشو جمع کرد
_مگه مجبوری انار ترش بخوری
+اخه خوشمزس

_من نمیفهمم شما دخترا چرا انقدر این چیزایه ترشو دوست دارین
شونه ای بالا انداختم
_منم نمیفهمم شما پسرا چرا میشینید جلو تلوزیون به دویدن 12 ادم بیکار دنباله یه توپ نگا میکنید تازه هیجانیم میشید
_چون دوست داریم
+خوب ماهم دوست داریم
یهو چشمام گشاد شد
+چی شده مهربون شدی
یهو اخماش رفت توهم ودوباره شد اراز یخی
_زبون درازی نکن باهات کار دارم....
#اجباربه#خوشبختی
#فصل_دوم#پارت_چهلم
بادم خالی شد با دلخوری گفتم
+باشه.... بگو
_دیگه اخرایه ماموریته
فوری سرمو بلند کردم که صدا داد
+خوب
_خوب یه هفته بیشتر نیستم باید برم جایو مکان محموله ها معلوم شده
+بعدش چی میشه
نگاه کرد به چشمام
_بعدش بر میگردم قطعا ماموریت تموم شدس چون لیندا وپدرش دستگیر میشن
بعدشم...
+بعدشم چی
_صیغه محرمیتمون باطل میشه خودم میبرمت تحویل خانوادت میدم مطمعن میشم که دیگه سرو کله پسر عموت پیدا نمیشه
+اما خانوادم بیخیالم نشدن، من میدونم میان به زور میبرتم
_نگران نباش
مکثی کرد
_تا وقتی که خانوادت بیخیالت نشدن وپسر عموتم بر نگشته خارج پیش خودم میمونی
مظلوم گفتم
+حتی اگه تا بعده ماموریت طول بکشه
دستمو تو دستش گرفت
_حتی اگه چند سال طول بکشه
لبخندی زدم
+چقدر نیستی
_شاید یه ماه شایدم کمتر
شونه ای بالا انداخت
_شایدم برا همیشه
چشمام پره اشک شد
+تو برمیگردی مگه نه
_اگه خدا بخواد
+مگه میشه نخواد
_شاید
اشکام ریختن اخماش بیشتر شد
_چرا گریه میکنی
+اگه بر نگردی چی
کمی اخماش از هم باز شد
_نگرانمی
+اهوم.... هر چی باشه تو نجاتم دادی از اوارگی از ازدواج زوری از تنهایی
لبخندی زد
_نمیخوای شام بیاری گرسنمه
فوری دستامو کشیدم رو گونم
+چرا چرا ببخشید یادم رفت
سری تکون داد
به سمته اشپز خونه رفتمو میزو چیدم
داشتیم شام میخوردیم دو دل بودم برا حرفی که میخواستم بزنم
اخرش دلمو زدم به دریاو گفتم
+اراز
_بله
+میگم این یه هفته رو میشه بیشتر خونه بمونی
دست از خوردن کشید ابرویی بالا انداخت
_چرا
+خوب... امم.. میگم شاید این یه هفته اخرین روزهایی باشه که با همیم
بغضم گرفتو صدام لرزید
شاید بعدش برگشتی خانواده منم منو یادشون رفته باشه یا از کارشون پشیمون شده باشن
منم میرم پیش پدر مادر قبلیم
شاید دیگه همو نبینیم برا این گفتم
اخماش رفت توهم
_اتفاقا این یه هفته مرخصی دارم
لبخندی زدم
همونطور که با غذام بازی میکردم گفتم
+میگم اراز اگه چند سال بگزره منو یادت میره
نگام کرد.... عمیق
_تو چی منو یادت میره
+من حتی اگه ازدواج کنم (که جز اراز با هیچکسی ازدواج نمیکنم) ناجیمو یادم نمیره
اخماش تشدید شد
_غلط میکنی ازدواج کنی
+هااا
_انید به قران یه بار دیگه این حرفو بزنی یه بلایی سرت میارم
با خنگی گفتم
+اینکه ازدواج کنم با یکی دیگه
دادی زد که یه متر پریدم هوا
_کاری نکن مجبورت کنم تا وقتی موهات رنگ دندونات شد کناره خودم بمونی
+مگه من چی گفتم
_دیگه میخواستی چی بگی
+ما که عاشق هم نیستیم یادت رفته پس چرا الان غیرتی میشی
_حتی اگه عاشقتم نباشم بازم زنمی بفهم
وبلند شد با عصبانیت به سمته اتاقش رفت
درو محکم به هم کوبید خونه لرزید
با ناراحتی به صندلی تکیه دادم
+چرا دمه اخری عصبانیش کردم
با فکر به اینکه قراره نباشه
دستو پاهام یخ کرد
به سمته اتاقم رفتم
حوصله جمع کردنه میزو نداشتم رو تخت نشستمو زانو هامو بغل کردم
چرا غیرتی شد چرا گفت حق ندارم ازدواج کنم یعنی اونم دوسم داره
=خرههههه تو زنشی معلومه که سرت غیرتی میشه
+هوفففف شاید... وجی باورت میشه یه هفته دیگه نیس
=نه جونه تو هنوز تو هنگم
+منم
چشمام پره اشک شد بغض گلومو گرفت
نباشه سخته نه از الان دلم براش تنگ شده
=نههههه پاشو خودتو جمع کن باو بگیر بخواب با این عشقه مسخرت هممونو بی خواب کردی
+ضد حال برو بمیر ر...ی..د.. ی تو احساساتم
=احساساتی که برا تو باشه باید..ر..ی..د.. توش
دراز کشیدم به سقف خیره شدم
تو فکر بودم ونفهمیدم کی صورتم خیس شد این ماموریت خیلی سخته اگه اتفاقی براش بیفته چی
زدم رو پیشونیم
+زبونتو گاز بگیر دیوونه خدا نکنه
انقدر اشک ریختم که خوابم برد
صبح زود بلند شدم میخواستم این یه هفته ثانیه به ثانیه کنارش باشم
میزو چیدم ورفتم پشت دره اتاقش
تقع ارومی زدمو درو باز کردم
اراز از حموم بیرون اومده بود ویه حوله کوچیک دورش بود
موهاش رو پیشونیش بود وازشون اب میچکید
هینی کشیدمو پشت کردم بهش
وایی خداااااا وقت کم بود الان اومدم
مطمعن بودم لپام گل انداخته
+امممم.... اومدم بگم صبحانه امادس
وفوری زدم بیرونو درو بستم
به در تکیه دادمو نفسه عمیقی کشیدم
دستام سرد بود کشیدم رو گونه داغ کردم برعکس دستم انگار رو گونم اتیش گذاشتن
لبخندی زدم اما چقدر دلبر شده بود
به خصوص موهاش
همون موقع در باز شدو فرو رفتم تو اغوش کسی
اونم کی اراز
چشمام گرد شدو خودمو ازش جدا کردم
برگشتم سمتش که دیدم لباس پوشیده
با ابرویی بالا رفته خیره شده بهم
+امممم.... منتطر بودم بیای باهم بریم
وخودم جلو تر به سمته اشپز خونه رفتم
دو تا چایی ریختم وجلوش نشستم باهم شروع کردیم به خوردن
وقتی تموم محتویات سفره رو کشید بالا(جارو برقی😐)
بهم خیره شدو گفت
_اماده شو بریم بیرون
ابروهام پریدن بالا
+برا چی
_همینطوری
+باشه
بلند شدو رفت منم میزو جمع کردمو به سمته اتاقم رفتم تا اماده شم یه تیپ اسپرت زدمو اومدم بیرون
عه ارازم که تیپش اسپرته تازگیا چقدر ست میکنیم باهم
خخخخ چقدرم بهم میایم
سوار ماشین شدیم
همونطوری داشتیم تو خیابون میچرخیدیم اراز گفت
_خوب برنامه امروزو تو بچین از الان تا شب چیکار کنیم
زوق زده گفتم
+من بگم
سری تکون داد
_اره
+امممممم.... خوب اول بریم سینما.... بعدش ناهار... بعدش بریم یه سر پارک..... امممم. بعدش... اها اها شهره بازی.. بعدشم شام.....ام گزینه بعدی والبته اخری رو تو بگو
نگاش کردم
با چشمایه گرد شده خیرم بود
_هووفف چون قرار بود تو امروز برنامه بچینی باشه
دستامو کوبیدم بهم
+مسی اراز مسییییییی
لبخنده محوی زد وبه سمته سینما روند
اراز اراز از اونا هم بخر
_همینا کافیه مگه قراره چقدر بخوری
با قیافه اویزونی گفتم
+دو تا بسته پفک ودو تا چیبسو دوتا نوشابه وتخمه کافیه اینا کمه
_چاق میشی
+من میخوام چاق بشم
همونطور که منو به سمته داخله سینما میکشید گفت
_من دوست ندارم زنم چاق بشه
لبخندی زدم کیلو کیلو قند اب میشد تو دلم
+خوب وقتش که شد یه زنه لاغر بگیر
_همین یدونه که دارم کافیه
دلم شیطونی میخواست
با لبخند بدجنسی گفتم
+من که زنت نیستم
_اونوقت کی گفته تو زنم نیستی
+کی گفته زنتم
پوزخندی زد
_قانون عزیزم
دیگه وارد شدیم ومنم حرفی نزدم
یه فیلم اکشن داشت
چقدرم جذاب بود شخصیت اصلیشم یه دخترو پسر بودن
همه خوراکی هارو خودش خورد بعد میگه زیاد نمیگیرم چاق نشی
مگه تو میزاری بخورم که چاق بشم
بعده فیلم خواستیم بریم ناهار که من گفتم یه ساندویچ بگیره بریم پارک بخوریم
اونم موافقت کرد
بعده گرفتن ساندویچ به سمته پارک رفتیم....
...
نظرات