عکس کیک پرتقالی
zahra_85
۱۹۲
۵۱۹

کیک پرتقالی

۲۸ فروردین ۰۰
#اجباربه#خوشبختی
#فصل_دوم#پارت_چهلو_چهارم
دستمو جلو دهنم گرفتم که صدا هق هقمو نشنوه
کمی اروم شد اما بازم عصبانی گفت
_این تلفنه بی صاحابو دادم بهت که گوش به زنگ باشی زنگ بزنم جواب بدی بعد تو بی صداش میکنی
+اشتباه کردم
_خوبه که قبول داری.... نمیگی من نگران میشم
با چشمایه گرد شده گفتم
+نگران منننننن
انگار متوجه شد چی گفته که با کمی مکث گفت
_اممم... اره خوب تو امانت مادر جونی باید مراقبت باشم که مدیون قولی که به مادر جون دادم نشم
بادم خوابید
+اره خوب راست میگی
_چیکار میکردی از دیشب که گوشی همش بی صدا بوده ومتوجه نشدی
+امم.. کارایه همیشگیم.... ناهار خوردم... عصرونه کیک پختم.... ... خوابیدم.... شام خوردم... سریال دیدم...بعدشم خوابیدم... همین.
_ هه کارایه همیشگیتو کردی واقعا...
+امممم.... اره
_خوب.... خداحافظ
نمیدونم چرا احساس کردم دلخور شده
+ مراقب خودت باش.... خداحافظ
بوققققققققق.......
اراز))
هه باورم نمیشه کله دیشبو من از دلتنگیش بیدار بودم نگرانش بودم واین دله بی صاحاب هواشو کرده بود
حالا خانم کارایه همیشگیشو میکنه.... حتی یه درصدم نگفت این همخونه من کجاست سالمه... تا الان نمرده، فکرشم نمیکردم انقدر براش بی ارزش باشم... مثلا شوهرشم.... هه شوهرش
با صدایه لیندا از جا بلند شدم
_ارازی..... ارازییی
+بله
دو تق به در زدو اومد داخل
_سلام صحبت بخیر
+سلام صبح توهم بخیر.... کاری داشتی
_امممم... اره اومدم بگم بیا بریم صبحانه
+خوب گفتی میتونی بری
بادش خوابید
_واینکه میخواستم اولین نفری باشم که صبح بهت صبح بخیر میگه
+هه دیر کردی قبلش خدمتکارتون گفت
_چرا انقدر تلخی اراز
+من با همه یه جورم
_هوممممم.... حتی با انید
پوزخندی زدم
+بحث انید از بقیه جداس
اومد جلو ورو صندلی نشست
_اما انید اصلا لایق تو نیست
+هه حتما تو هستی
نگاهی بهم انداخت
_چرا جوری حرف میزنی که فکر کنم ارزشم از اون دختره کم تره
به سمتش هجوم بردمو یقشو تو مشتم گرفتمو از صندلی جداش کردم
+دختره تویی هرزه پاپتی
عشق من اسم داره اسمشم انیده
هه من هیچوقت عشقمو با تو تویه سطح نمیبینم چون ارزشه عشقم کم میشه تو حتی لایق تو یه سطح بودن باهاشم نیستی
ترسیده بود رنگش پریده بودو مثل چی میلرزید
_یه روز پشیمون میشی اراز
+از چی
_از اینکه لیندارو کنار گذاشتیو یه دهاتیو برداشتی
تو حق انتخاب داشتی اما اشتباه انتخاب کردی
یقشو ول کردم که محکم پرت شد رو صندلی
+گمشو حوصلتو ندارم هیچ گ. ه. ی نمیتونی بخوری
من هیچوقت دو تا گزینه جلوم ندیدم چون قلبم از اولش یکیو طلب میکرد مثل انید
ناخوداگاه لبخندی زدم
+مهربون، خوش قلب، زیبا، خواستی، خانم، باوقار
لبخندم پاک شدو جاشو به پوزخند داد
+نه مثل تو دورو حسود بی ارزش وجلف
حالام تا همینجا دفنت نکردم گورتو گم کن
لیندا نگاهی خشمگینی بهم انداختو به سرعت از در رفت بیرون
کلافه رو تخت نشستم کاش بود فقط بود تا نگاش میکردمو اروم میشدم تا صداش میکردمو خسته گیم رفع میشد
اما نیس، بعد ها هم شاید نباشه پس باید عادت کنم بلند شدمو به سمته در رفتم.....
انید))
بعده صحبت با اراز شماره ارزو رو گرفتم
یه بوق..سه بوقق... پنج بوققق...
اه چرا جواب نمیده گراز
_الو
صدام از گریه هایه دیشب گرفته بود
+سلام
_سلام، شما
+واااا نشناختی
_ببخشید خیر
+خیلی خری... خواهر شوهرتو نمیشناسی دیگه
_خواهر شوهر؟؟؟
+نچ نچ اگه به اراد نگفتم که زنش ابجیشو یادش رفته
چند ثانیه مکث کرد بعد با صدایه زوق زده جیغ زد
_انیددددددددددددددددددددد توییییییی
+خخخخخ چته دختر اروم باش اره خودمم
_از کجا گوشی اوردی کلک نکنه جیم زدی از خونه
+نخیرم اراز بهم داده
_اوهو اقا اراز مهربون شده
+ اه.... همه وقت رفتن مهربون میشن
با تعجب گفت
_وقت رفتن؟؟
+اره مگه خبر نداری اراز رفته ماموریت
_نهههههههه،اراد چیزی نگفت
+حتما نخواسته نگران بشید
_حتما.... حالا کی رفته
بغض کرده با صدایه لرزیده گفتم
+دیرو..ز
_انید خوبی
هق ریزی زدم
+ار.. ه.. ار. ه.. خو.. بم
_نه خوب نیستی
کم اوردم با هق هق گفتم
+اره ارزو حالم بده خیلی بده
_اروم باش جونم میخوای بگی چی شدی
+میشه بیای اینجا پشت گوشی نمیتونم
_با اینکه از رفتارت مشخصه اما باشه 10 دقیقه دیگه اونجام
+مرسی، منتطرتم
_فعلا
+خداحافظ
رو مبل تا اومدن ارزو کز کردم با صدایه زنگ بلند شدم وردرو باز کردم
اومد داخل تا کفشاشو در اورد خواست بیاد جلو خودمو پرت کردم تو بغلش
+ار... زو
_جونم
+حالم... خوب... نیس
ارزو منو از خودش جدا کردو به سمته مبل رفت نشستو منو کنار خودش نشود
_چت شده خوشگلم چرا انقدر بهم ریختی
+از وقتی اراز رفته بی قرارم کلافم نگرانم
یعنی.... نگرانشم.. احساس میکنم. اممم. عا
_عاشق شدی
با تعجب نگاش کردم
خندبد
_تعجب نداره انیدی که تا دیروز میخندید وشیطونی میکرد امروز اونم بعده رفتن اراز کلافستو صداش پره بغصه ومیلرزه خوب معلومه دیگه عاشق شدی خرههههههههه
خنده ریزی کردم
+اونقدر ضایم
_نوچ نوچ فقط کسی که دیوونه وار عاشق باشه از رفتارات حالتو میفهمه
+پس تو دیوونه وار عاشقی
لبخندی زد
_اره
+اما ارزو
_جونم
+تو خوشحالی چون ارادم تورو دیوونه وار دوست داره اما اراز منو دوست نداره
ابرویی بالا انداخت
_از کجا فهمیدی
+از کاراش رفتاراش حرفاش سردیه چشماش
امروز که زنگ زد گفت نگرانم بوده زوق کردم...
ارزو با لبخنده پهنی گفت
_خوبببببب
+هه اما بعدش گفت چون به مادر جون قول داده نمیخواد مدیون مادر جون باشه
ارزو خندید
_زر زده نمیخواسته بفهمی
+شاید
_انید باور کن اراز نمیتونه کنارت باشه وعاشقت نشه
+این دلیل نمیشه اراز روزی با یه عالمه دختر برخورد میکنه نمیشه بگی چون همکاره باهاشون یعنی عاشقشونه
_نه انید تو فرق داری زنشی ناموسشی اما اونا همکاراشن خیلی فرق دارین باهم
رفتم تو فکر ارزو دروغ نمیگفت حرفاش درست بود اما بازم شک داشتم به علاقه اراز
_حالا بیخیال این حرفا بیا که میخوام کله امروزو باهات خوش بگزرونم
خندیدم
+بزن بریم
_استب استب
نگاش کردم
_به شرطی که خانم دقیقه به دقیقه بغض نکنی ومثل تو فیلما با نگاه به یه قاشق یاده اراز بیوفتی وبشینی زار بزنی
خندیدم
+نه حرفات حالمو خوب کرد باید با نبودنه اراز کنار بیام روزی میرسه که دیگه برا همیشه کنارش نباشم
ارزو خواست حرفی بزنه که مانعش شدم
+دارم واقعیتو میگم ارزو منو اراد برا هم نیستیم هر کدوم راه جدایی داریم
ارزو هیچی نگفت دستشو کشیدم
+پاشو پاشو امروز ناهار با تویه
با خنده به سمته اشپزخونه رفتیم......
...
نظرات