سهههههههههههههههلام
این برای پارسال عید..
خیلی وقت از خانواده شوور ننوشتم آقا داستان از این قرار که من اینو درست کردم و با کلی ذوق عکسشو داشتم به مادر شوهرم نشون میدادم 😍
من : مامان ببین چه خوشگل شده 😍
مادر شوهرم : آره ماشالله قشنگ میتونی دیگه کلاس بزار ☺️
جاری که مسمم بود از گوشه تصویر عکس و ببینه 🙄
جاریم : بابا این کاری نداره دیگه با شکلات اینقد آبجیم اصرار کرد که ای کارا خیلی کارای آسون مسخره ای بیا امسال درست کن 😏
من : خب درست میکردی عزیزم واقعا کار راحتی ولی همین کار راحت دو روز زمان برد 🥰
جاریم : آخه من که بیکار نیستم حوصله این کارارو ندارم بچه نداری فعلا خودتو مشغول این کارا میکنی 😏
پ ن : لازم به ذکر بگم بنده همسن دخترش بودم عقد کردم یعنی دقیقا 17 سالگی بعد میگه بچه نداری😒
این بچه است نههه ناموسا این بچه است🤔
...