با بی بی خدا بیامرز ، از اهواز اومده بود خونه مون ، پونزده ، شونزده سالم بود که برای اولین بار دیدمش و یک دل نه صد دل عاشقش شدم....

بی بی خودش هم نمی شناختش ، حتی اسمش رو هم نمی دونست ، اما میگفت توی کوپه ای که بوده ، چندتا دانشجو هم بودن که اونا بهش معرفیش کرده بودن....

خلاصه جونم براتون بگه از اون روز تا حالا من عاشق و دلباخته ی این دایره و مثلث هاش هستم😍😍

یعنی آن چنان عشقی به پیتزا دارم که نگو و نپرس ، واقعا بوش مست و بی هوشم میکنه 😅😅

اصلا یه دنیای دیگه اس ، جدا از خوشمزگی یه طعم استثنایی و خاص داره ، من خیلی بهش حس دارم ، عاشقشم🥺🥺🥺
اولین بار بی بی برام یه تیکه آورد و گفت توی قطار چندتا دختر دانشجو بهم تعارف کردن ، میگفت ، بی بی جون برات سیبزا آوردم😃 عزیزم اسمشو بلد نبود...
هم اتاقی هاش بهش تعارف کرده بودن اونم نخورده بود ، آورده بود برای من😢عزیزم...
سرد بودا ، سرد ، سرد ولی عاشقش شدم🥺🥺🥺