دوباره سالی گذشت
دوباره هرچه که بود و نبود، تمام شد عزیز
دوباره درخت، سبز شد و
پرستوهای کوچیده، بار دگر هم
به خانه برگشتند
دوباره زمین از غمی سترگ
دوباره جهان از شبی عجیب،
خلاص شد، خلاص...
دوباره سالی گذشت
دوباره هرچه که بود و نبود؛
سیاه یا سپید،
و خوب یا که بد،
تمام شد عزیز...
نفس بکش، چه هوایی!
چه باد سرکشِ خوبی!
چه سالی و چه شروعی
چه روز خوش یُمنی!
درست میشود امسال، هرچه ویرانیست.
امید دارم من
به این دگرگونی
امید دارم من
درست خواهد شد
هر آنچه زخمی و بیمار و بی سرانجام است؛
درست خواهد شد ...
((نرگس صرافیان طوفان))
...