عکس اندکی روزمرگی
❤Orkideh❤
۱.۰k
۱.۱k

اندکی روزمرگی

۱ هفته پیش
آن اوائل که هنوز هم را بلد نبودیم، هر مشاجره ای می شد من در مغزم چمدان می بستم و فکر می کردم تمام شد.
«همیشه پیش از آن که فکر کنی اتفاق می‌افتد. باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم»... بعد که خشم تمام می شد، ما هنوز بودیم.

یک بار این را خیلی واضح یادم هست که خشم بر من مستولی شده بود و وسط اتاق ایستاده بودم و صدایم رفته بود روی سرم.

و من حقیقتا اهل دعوا و داد نیستم. اغلب میلم به سکوت و صلح است.
میلم به گفت و گو و مراعات است.

این را اصلا یادم نیست که چرا آن جور آب و روغنم قاطی کرده بود که زده بود به سوزاندن موتور. داشتم داد میزدم. ساکت و جدی، خیز برداشت سمت من، محکم بغلم کرد.

کاربرد سیم earth را می دانید، مسیری از مقاومت الکتریکی به زمین ایجاد می کند که  جلوی شوک مغناطیسی را می گیرد، باعث میشود انرژی زیاد شار گذرنده، کابل اصلی را نسوزاند.

انگار کابل سوزان من را لرزان در هوا، وصل کرده باشند به زمین. ساکت و ساکن شدم. خشم و خروشم، ته نشست.

خواستم امروز، بعد حدودا سیزده سال از آن ماجرا، از اهمیت آغوش های بی کلام بگویم.

از اهمیت سکوت و لمس به موقع. اهمیت تصمیم آنی به حرکتی سمت جلو وقتی آدم مطمئن نتیجه نیست ولی چیزی هم برای از دست دادن ندارد.

در کنار این شاید، پرانتز پررنگی باز کنم برای اهمیت حفظ ارتباط با کلام و نگاه وقتی چراغهای رابطه رو به خاموشی اند، از تلاش و تکاپوی به موقع.  پرهیز از امتداد سکوت، تلاش برای ترمیم، تلاش ... پیش از آنکه دیر شود و رشته رابطه قطع. رابطه که می‌گویم خواه شریک زندگی، خواه فرزند، خواه دوست و خویش و ... اصلا هر که بودنش در حوالی آدم مهم است.

یک وقت هایی حضور و لمس جواب است.
یک وقت هایی حرف و توصیف و توضیح.

یک وقت هایی احترام به فضا و فاصله و سکوت.
و در تمام این وقت ها، حواس جمع لازم است. حواس جمع برای تشخیص ملزومات آن موقعیت. پیش از آن که برای همه چیز دیر شود. . .🪐🐳🕊🌿🌱🍃
...