پس از اصرارزیاد قرار شد مادرشوهرم به همراه جاریم وبرادرشوهرم بیان خونمون (توی دوشهرمختلف هستیم)یک ساعت ونیم وقت داشتم تا تدارکات افطار رو ببینم میخواستم کیک درست کنم که یادم اومد جاریم عشق الویس وبیشتر خوشحال میشه این بود که الویه درست کردم باعجله تماااام... میخواستم ساده نباشه و عجله ای هم تزیین کردم والبته تزیینشو دوس داشتم جارییم که خیلی خوشحال شد ومیگفت کاش چیزی دیگه از خدا میخواستم خخ... چقدخوشحال شدیم از دیدنشون دختر سه ونیم سالم به مادرشوهرم میگفت عزیز ممنونم اومدی خونمون منوازتنهایی دراوردین....غذاها پلو,مرغ سرخ شده به همراه سیب زمینی وکشمش والبته سس گوجه,سالادفصل,سوپ سبزیجات,سالادالویه بودن که چون تزیین خاصی نداشتن نفرستادم یعنی کلا دوس ندارم هرچیزی بفرستم...با نگاه قشنگتون قشنگ ببینید دوستان