عکس ژله تزریقی 2
♪Najva.71♪
۵۲
۱k

ژله تزریقی 2

۱۸ مرداد ۹۵
شخصی بود،
پلوی غذایش را خالی می خورد ،
گوشت و مرغش را می گذاشت آخر کار ،
می گفت:

می خواهم خوشمزگی اش بماند زیر زبانم.

همیشه هم پلو را که می خورد سیر می شد ،
گوشت و مرغ غذا می ماند گوشه ی بشقابش.

نه از خوردن آن پلو لذت می برد ،
نه دیگر ولعی داشت برای خوردن گوشت و مرغش ،
برای جاهای خوشمزه ی غذا...
بعضی از ما تو زندگی همین کار رو میکنیم:

گاهی شرایط ِ ناجور زندگی را تحمل می کنیم و در ذهنمان لحظه های خوبش را
می گذاریم برای بعد ،
برای روزی که مشکلات تمام شود.

هیچ کداممان زندگی در لحظه را بلد نیستیم.

همه خوشی ها را حواله می کنیم برای فرداها ،
برای روزی که قرار است دیگر مشکلی نباشد ،
غافل از اینکه زندگی همین لحظاتی است که در گذر است.
در حین دست و پنجه نرم کردن با همین مشکلات هم می توان از زندگی لذت برد.

یک روزی به خودمان می آییم می بینیم یک عمر در حال خوردن پلو خالی ِ زندگی مان بوده ایم و گوشت و مرغ لحظه ها ، دست نخورده مانده گوشه ی بشقاب و دیگر نه حالی هست ، نه میل و حوصله ای....

لحظه هاتون شاد
...
نظرات