یادش بخیر..بچه گیمون رو میگم ..چه روزای قشنگی بود انگاری همه چی یه رنگ دیگه داشت برف هم بیشتر بود..درسته امسال تو اذر ماه اکثرمون سوپرایز شدیم و برف و دیدیم ولی باز قدیما یه چیز,دیگه بود..راستی چرا دیگه اونجوری برف نمیاد..یادمه از ذوق تا صبح خوابم نمیبرد و نصفه شب پرده گل درشت خونمون که هنوزم طرحش یادمه رو کنار میزدم و از سوی تیرچراغ برق یواشکی نگاه میکردم و درحالی که قلب کوچولوم بوم بوم میزد دعا میکردم نکنه برف قطع بشه????عاشق برف بودم و هستم اصلنم حالیم نبود که برق بره اب قطع شه فقط عشق برف و میدیدم..یادتونه نصف شب تو شبای برفی یهو صدای گلوووپ....وای یکم فکر کنین وقتی کلی برف از رو سقف میریخت رو برفای دیگه..عاشق اون صدا بودم با اینکه ته دلم میلرزید و یکم میترسیدم ولی صداشو دوس داشتم یادش بخیر برف پاروو میکنیم...این صدارو هم زیاد میشنیدیم..فک نکنم کسی باشه عاشق برف و برف بازی نباشه ..زمان گذشت و به پسرم رسید????من یه مادر نامردم که دو روز پیش یه اشتباه کردم و به حرف هواشناسی و از سر ذوق خودم به پسرم گفتم میخواد بزف بیاد,بریم برف بازی????راستش برف اومد اما ننشست پسرمم طفلی از اون روز دستکش به دست منتظر بازی بود????هر چند,دقیقه میرفت سر پنجره مامان داره کم میشه مامان ننشست????خلاصه کلی شرمندش شدم این کیکو و اون ادم برفی خمیری رو براش درست کردم یکم دلش خوش شه????که ذوق کرد ولی گفت نخورمش فردا برف اومد ببرم پیش ادم برفی واقعیم عکس بگیرم????????بچه های این دورو زمونن دیگه