مݪکه ۍآشپز
دستور پخت ها
عکس ها
دسر کدو با بستی???
۲۴ آبان ۰۲
سلام سلاممم...بگم بهتون که به حدی خوشمزس دربست میری بهشت😂یجوریه انگار داری باقلوا با بستنی میخوری😁
من شوهرمو که لب به کدو نمیزد با این دسر به بَه بَه چه چه انداختمش🤪😃😃
دستورشو فرستادم منتظر تاییدم
اگه نشد تو کپشن پست براتون میفرستم🎀🌹
من شوهرمو که لب به کدو نمیزد با این دسر به بَه بَه چه چه انداختمش🤪😃😃
دستورشو فرستادم منتظر تاییدم
اگه نشد تو کپشن پست براتون میفرستم🎀🌹
...
حلوای سوهان
۱۶ آبان ۰۲
یکی از روش های مبارزه با نفس، گول زدن نفسه👍
یه مثال براتون بگم صبح خیلی خوابم میومد.و هی نفسم میگفت بخواب بابا، برو زیر پتو و لالا کن.در حالیکه من باید بیدار میموندم تا از برنامه ی درسیم عقب نمونم.
خلاصه نفسم رو گول زدم و بهش گفتم قربون شکلت شم یه یکساعت و نیم با من راه بیا من بعدش تو رو حسابی میخوابونم.(درحالیکه میدونستم بعد یکساعت و نیم خوابم میپره😅)
این ترفند گول زدن نفس خیلی جاها بکارتون میاد.یادتونه بهم میگفتید چیکار کنیم تا از حرف بقیه نسوزیم و جوابشون رو ندیم؟ همین کارو بکن. نفست رو گول بزن.
مثلا وقتی یک نفر تو جمع خانوادگیتون حرف زشتی بهتون زده و حالتون رو گرفته.(اینجا اگر خیلی مبارزه با نفس کرده باشی حالت اعلاش اینه که از کنارش گذر کنی و ببخشیش).اما اگه نمیتونی گذشت کنی و نفست میگه جوابشو بده... نفستو گولش میرنی و بهش میگی سر فرصت تو جمع خانوادگی خودش یه حرفی بهش میزنم که سرتاپاش بسوزه.(اینجا نفست تا نود درصد ولت میکنه و فشار روت کم میشه.)
و تا اون روز موعود برسه،شهوت و عصبانیت شما کاهش پیدا میکنه، عقل بر شهوت غلبه پیدا میکنه،در نتیجه به راحتی زیر قولی که به نفست دادی میزنی و به حول الله میتونی اون اتفاق رو فراموش کنی🙂
#سلوک #پروانه_شو #مبارزه_با_نفس
یه مثال براتون بگم صبح خیلی خوابم میومد.و هی نفسم میگفت بخواب بابا، برو زیر پتو و لالا کن.در حالیکه من باید بیدار میموندم تا از برنامه ی درسیم عقب نمونم.
خلاصه نفسم رو گول زدم و بهش گفتم قربون شکلت شم یه یکساعت و نیم با من راه بیا من بعدش تو رو حسابی میخوابونم.(درحالیکه میدونستم بعد یکساعت و نیم خوابم میپره😅)
این ترفند گول زدن نفس خیلی جاها بکارتون میاد.یادتونه بهم میگفتید چیکار کنیم تا از حرف بقیه نسوزیم و جوابشون رو ندیم؟ همین کارو بکن. نفست رو گول بزن.
مثلا وقتی یک نفر تو جمع خانوادگیتون حرف زشتی بهتون زده و حالتون رو گرفته.(اینجا اگر خیلی مبارزه با نفس کرده باشی حالت اعلاش اینه که از کنارش گذر کنی و ببخشیش).اما اگه نمیتونی گذشت کنی و نفست میگه جوابشو بده... نفستو گولش میرنی و بهش میگی سر فرصت تو جمع خانوادگی خودش یه حرفی بهش میزنم که سرتاپاش بسوزه.(اینجا نفست تا نود درصد ولت میکنه و فشار روت کم میشه.)
و تا اون روز موعود برسه،شهوت و عصبانیت شما کاهش پیدا میکنه، عقل بر شهوت غلبه پیدا میکنه،در نتیجه به راحتی زیر قولی که به نفست دادی میزنی و به حول الله میتونی اون اتفاق رو فراموش کنی🙂
#سلوک #پروانه_شو #مبارزه_با_نفس
...
رولت حلوا
۲۱ شهریور ۰۲
با دستور نوشین سراجی عزیز💐دوست داشتین کپشن رو بخونین❤
#یاد_مرگ
تنها یادی که بسیار عاشقانه دوستش دارم❤️
در طول روز بارها و بارها به آن فکر میکنم و هر دفعه بغض و لبخند باهم میآید به سراغم.
من انرژی تمام روزم را نه از کافی های سرد و گرم دارم و نه از هایپ و نوشیدنی های انرژی زا.
در طول روز ده ها بار یاد مرگ را سر میکشم و انرژی میگیرم.انرژی ای که نیاز به زمان و پردازش جسمی ندارد، که برود داخل دهان، معده،کبد،خون...
نه! همان آن که با یاد مرگ قلبم به تپش میاُفتد،از جا بلند میشوم و حرکت میکنم به سمت مسیر حقیقی!
در غم انگیز ترین لحظات زندگی ام، درشادترین آن،فقط یاد مرگ کمکم میکند که دل نبندم یا درست دل ببندم.از شادی ها خیلی شاد نشوم و از غمها خیلی ناراحت.
من حتی در وقت به آغوش کشیدن بچه ها هم به یاد مرگم.حتی وقتی به همسرم میخندم♥️
مثلا همین امروز که وسط خرید دسته گل؛دیسک کمرم عود کرد و یک وری با پای کج یه گوشه از بازار ایستاده بودم؛ لبخندی روی لبانم نشست و بغضی در گلویم.کمی بعد اشک شوق از چشمانم سرازیر شد.
از سر اینکه به زودی زود از این جسم ناقص خاکی رها میشوم و قرار است بدرخشم.
لبخندی میزنم و به معروفیت فکر میکنم،به محبوبیت.به میلیاردها فالور حقیقی که بعدِ اکران فیلم زندگی‌ام روی پرده ی سفید آخرت.ایستاده برایم دست خواهند زد.
فیلمی که در آن نه خبری از شب زنده داری های طاقت فرساست نه عبادات طولانی؛اما پر است از صحنه های عاشقانه ی رمانتیک!
خنداندن همسرم
گرم کردن کانون خانواده
خانه داری و غذا پختن برای بچه ها
عشق ورزی به آدمها
صبوری های مادرانه
بخشیدن و نادیده گرفتن اذیت و آزار دیگران
تحمل رنج و سختی ها
آری، سیر و سلوک من همینقدر لطیف و بی ادعاست♥️
من به آن فرش قرمز فکر میکنم.فرشی که در انتهایش مادرم فاطمه ی زهرا س؛ برای اعطای تندیس؛ با لبخند ایستاده.
من حتی به آغوش او و عطر خوش وجودش هم فکر میکنم.اینکه درآن لحظه خودم را محکم پرت میکنم در بغلش و هق هق زنان میگویم:"تمام شد راحت شدم!
_چطور بودم؟
_خوب بودم؟
_تو دیدی؟
_دیدی در طول عمر هر روز بارها مردم و زنده شدم؟
-تنهایی هایم را دیدی؟
_طرد شدن هایم؟
_درد ها و رنج هایم؟
_شکستهایم را چطور !؟
_دیدی هر بار که خواستم ناله کنم، گله یا شکایتی،مصیبت پسرت را خواندم و برای او گریستم؟
_بچه ی خوبی برایت بودم؟
سرش را به نشانه ی تایید تکان میدهد و کمی بعد تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن در دستان من است.
تندیسی که رویش نوشته :"والسابقون السابقون.اولئک المقربون.فی جنات النعیم..."
____________________________
امام علی ع:
خودتون رو به بهشت مشتاق کنید.
#مبارزه_با_نفس
#حدیث
#یاد_مرگ
تنها یادی که بسیار عاشقانه دوستش دارم❤️
در طول روز بارها و بارها به آن فکر میکنم و هر دفعه بغض و لبخند باهم میآید به سراغم.
من انرژی تمام روزم را نه از کافی های سرد و گرم دارم و نه از هایپ و نوشیدنی های انرژی زا.
در طول روز ده ها بار یاد مرگ را سر میکشم و انرژی میگیرم.انرژی ای که نیاز به زمان و پردازش جسمی ندارد، که برود داخل دهان، معده،کبد،خون...
نه! همان آن که با یاد مرگ قلبم به تپش میاُفتد،از جا بلند میشوم و حرکت میکنم به سمت مسیر حقیقی!
در غم انگیز ترین لحظات زندگی ام، درشادترین آن،فقط یاد مرگ کمکم میکند که دل نبندم یا درست دل ببندم.از شادی ها خیلی شاد نشوم و از غمها خیلی ناراحت.
من حتی در وقت به آغوش کشیدن بچه ها هم به یاد مرگم.حتی وقتی به همسرم میخندم♥️
مثلا همین امروز که وسط خرید دسته گل؛دیسک کمرم عود کرد و یک وری با پای کج یه گوشه از بازار ایستاده بودم؛ لبخندی روی لبانم نشست و بغضی در گلویم.کمی بعد اشک شوق از چشمانم سرازیر شد.
از سر اینکه به زودی زود از این جسم ناقص خاکی رها میشوم و قرار است بدرخشم.
لبخندی میزنم و به معروفیت فکر میکنم،به محبوبیت.به میلیاردها فالور حقیقی که بعدِ اکران فیلم زندگی‌ام روی پرده ی سفید آخرت.ایستاده برایم دست خواهند زد.
فیلمی که در آن نه خبری از شب زنده داری های طاقت فرساست نه عبادات طولانی؛اما پر است از صحنه های عاشقانه ی رمانتیک!
خنداندن همسرم
گرم کردن کانون خانواده
خانه داری و غذا پختن برای بچه ها
عشق ورزی به آدمها
صبوری های مادرانه
بخشیدن و نادیده گرفتن اذیت و آزار دیگران
تحمل رنج و سختی ها
آری، سیر و سلوک من همینقدر لطیف و بی ادعاست♥️
من به آن فرش قرمز فکر میکنم.فرشی که در انتهایش مادرم فاطمه ی زهرا س؛ برای اعطای تندیس؛ با لبخند ایستاده.
من حتی به آغوش او و عطر خوش وجودش هم فکر میکنم.اینکه درآن لحظه خودم را محکم پرت میکنم در بغلش و هق هق زنان میگویم:"تمام شد راحت شدم!
_چطور بودم؟
_خوب بودم؟
_تو دیدی؟
_دیدی در طول عمر هر روز بارها مردم و زنده شدم؟
-تنهایی هایم را دیدی؟
_طرد شدن هایم؟
_درد ها و رنج هایم؟
_شکستهایم را چطور !؟
_دیدی هر بار که خواستم ناله کنم، گله یا شکایتی،مصیبت پسرت را خواندم و برای او گریستم؟
_بچه ی خوبی برایت بودم؟
سرش را به نشانه ی تایید تکان میدهد و کمی بعد تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن در دستان من است.
تندیسی که رویش نوشته :"والسابقون السابقون.اولئک المقربون.فی جنات النعیم..."
____________________________
امام علی ع:
خودتون رو به بهشت مشتاق کنید.
#مبارزه_با_نفس
#حدیث
...
کیک دو طبقه کارتونی
۱۱ مرداد ۰۲
برای تجربه اول کیک دو طبقه درسته اونی که میخاستم نشد ولی براش خیلی زحمت کشیدم🥰
...
دستورپخت های پیشنهادی
دسر کدو حلوایی و بستنی
سالاد سیب زمینی
طرز پخت برنج با ماکروویو
سالاد بورلوتی
کوکیز گردویی
ترشی لیته متفاوت
عکس های پیشنهادی
