h.f
h.f

دستور پختی یافت نشد

کیک فوندانت
h.f
۳۵

کیک فوندانت

۱۱ فروردین ۹۸
سلام دوستان گلم..سال نو رو به همتون تبریک میگم نازنین ها..امیدوارم سال جدید برای تمام ملت ایران سالی پر از لحظات درخشان و اتفاقات درجه یک باشه...و دیگه نه زلزله ما رو بلرزونه نه اطراف مون رو سیلاب احاطه کنه!!
این کیک فوندانت برام یک تجربه ی عالی بود که خیلی دوستش داشتم.
این کیک رو برای مهمونی سیسمونی خواهرزاده عزیزم درست کردم که حدودا یک ماه و نیم دیگه قدمش رو به این جهان باز میکنه...
دوستتون دارم دوست داشتنی ها
در پناه حضرت حق
...
هفت سین 98
h.f
۳۷

هفت سین 98

۴ فروردین ۹۸
بار دیگر زمین چرخید...آسمان لبخند زد...زمین نفس کشید...زمین و آسمان و اهل آن حمد و ستایش تورا گویند...
الهی لک الحمد...لک الحمد...لک الحمد...
...
حلوا شیره انگور_ خیرات رفتگان
h.f
۲۸
خداوندا بر محمد و خاندان او درود فرست و ما را از شر فساد آرزوهای دور و دراز دنیا در امان دار...

و به صدق عملی که برای تو خالص باشد هدایت فرما...
خداوندا ما را از گردنه های سخت دنیا به سلامت دار و مرگ را در برابر ما بدار...

و مباد که پایان بریم روزی را در پس روز دیگر ؛ گامی را از پس گام دگر ، و بپیوندیم نفسی را به نفس دیگر بی یاد مرگ و بی یاد روز دیدار تو...
...
شله زرد نذری
h.f
۵۰

شله زرد نذری

۲۰ بهمن ۹۷
گفته اند که امام حسن مجتبی(ع) همواره پیرتر از سن شان نشان میدادند؛ موهای سر و صورتشان زود سفید شده بود و گاهی در گوشه ای خلوت به گریه و انزوا میرفتند...
در لحظات آخر شهادتشان راز غصه بزرگشان را به حضرت زینب (س) فرمودند : شبی در یکی از کوچه های باریک و تاریک مدینه همراه مادرم در حالی که سند فدک را به دست داشت به خانه برمیگشتیم. مرد تنومندی از اعراب سد راهمان شد و مادر از شرم سرش را به زیر انداخت..مرد عرب که دستش را بالا برد فهمیدم میخواهد به صورت مادر سیلی بزند...جلوی مادر ایستادم و روی پنجه پا بلند شدم اما کودک بودم و دست مرد از بالای سرم رد شد و به صورت مادرم کوبید...چنان که سرش به دیوار برخورد کرد...تا آن لحظه مادر دست مرا گرفته بود حالا من دست او را گرفته بودم تا راه خانه گم نکند...
ای مرد عرب که سیلی زدی به روی مادرم/ اگر برادرم عباس آنجا بود گردنت را میشکست...
السلام علیک یا بنت رسول الله یا فاطمه الزهرا..
و لعنت الله علی قوم الظالمین...
...
ژله
h.f
۵۶

ژله

۱۰ بهمن ۹۷
شیرینی کشمشی
h.f
۱۰۸

شیرینی کشمشی

۱۹ دی ۹۷
سلام همراهان نازنینم
امیدوارم زمستون قشنگی رو پشت سر بگذارید..
این شیرینی های کشمشی رو برای سالگرد فوت چهار نفر از عزیزانم در حادثه تصادف درست کردم...محبت کنید و برای شادی روحشون صلواتی هدیه کنید..
دوستتون دارم پاپیونی های عزیز
...
کیک اسفنجی
h.f
۹۷

کیک اسفنجی

۲۱ آذر ۹۷
سلام به شما دوستان نازنینم
این کیک رو برای تولد خواهرم درست کرده بودم. خودم عاشق این کیکم اما مشغله معمولا اجازه نمیده فرصت کنم زیاد این کیک رو درست کنم. قبلا مشابه همین کیک اسفنجی اما سایز بزرگترش رو توی پیچم گذاشتم . امیدوارم شما هم خوشتون بیاد...از کامنت ها و مهربونی هاتون خیلی ممنونم
در پناه خدا
...
کیک شکلاتی
h.f
۹۴

کیک شکلاتی

۴ آذر ۹۷
ولادت فخر عالمیان خاتم النبیا محمد مصطفی مبارکباد..
چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده
از تحیر دهن غار حرا وا مانده
عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد
نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد
شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست
ظرف و مظروف هم اندازه ی یکدیگر نیست
از قضا رد شدی و راه قدر را بستی
رفتی آنسوتر از اندیشه و در را بستی
رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید
و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید
عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته
جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته
پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد
چشم تو فاتح اقلیم نمی دانم شد
آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز
سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز
شاعر این سیب حکایات فراوان دارد
چتر بردار که این رایحه باران دارد....
...
کیک یزدی
h.f
۱۰۰

کیک یزدی

۱۳ آبان ۹۷
سلام عزیزان دل..امیدوارم حالتون عالی باشه در این فصل زیبای پاییز...
پاییز فقط جون میده بشینی پشت پنجره این همه زیبایی خیره کننده رو نگاه کنی...انار و نارنگی و خرمالو...بازی رنگ های نارنجی و قرمز و زرد...بارون های گاه و بی گاه...دلم میخواد برم پیش خدا و بهش بگم چی شد ایده پاییز به ذهنت رسید خدای زیبایی ها...خدای عاشق....این کیک یزدی خوشمزه منم در این روز پاییزی تقدیم به نگاه شما..
پاییزتون بی نظیر...
...
حلوای آرد برنج
h.f
۹۹

حلوای آرد برنج

۱۲ مهر ۹۷
پنجشنبه است...پنجشنبه ها دلم پر میکشد برای بوی حلوا و یاد رفتگان...
توجمعه منی

بعضی‌ها شنبه‌ی آدمند
پُرِ قرارهای تازه
پُرِ شروع‌های دوباره
جدی و عبوس

بعضی‌ها سه‌شنبه‌ی آدمند
پُرِ کارهای نکرده
پُرِ وعده‌های عقب افتاده
آشفته و مضطرب

بعضی‌ها پنج‌شنبه‌ی آدمند
پُرِ رهایی و بی‌خیالی
پُرِ سبک‌باری و خوشحالی
آزاد و خوش‌گذران

تو جمعه‌ی منی
بهترین روز هفته‌ام،
که آفتابش بالا نیامده بود به غروب رسید ...
...