یادم کوچیک که بودم از انبه شدیدا متنفر بودم مخصوصا وقتی عمو کوچیکمو میدیدم زیاد دوست داره میخوره حالم بهم میخورد حتی شده بود گاهی اوقات خودمو گول میزدم که نه خوب بخورم اما تا میخواستم بخورم بوش اذیتم میکرد منم حساس به انواع بوهای غذا و اینجور چیزا سریع میرفتم آب میخوردم یکم حالم عوضشه خلاصه اینکه بعد این همه مدت تازه الان عاشق انبه شدم اینقد عاشق انبه شدم که تصمیم گرفتم بشه یه روز کیک انبه هم درست کنم.وقتی اولین باری که برای همسرم انبه رو اونجوری که تو تصویر آوردم بخوره خوشحال شد و پرسید چه جوری این شکلی درش آوردی منم بهش گفتم چطوری واقعا قبلا اگه که خودمم یاد نداشتم فک میکردم کلا انبه رو برش بزنی اون شکلی ولی بعدها دیدم نه بابا خودت باید خلاقیت به خرج بدی تا از سادگی درش بیاری.♡♡♡♡

به خواهر جونم میگم بیا بهت ژله یاد بدم اینقد به من نگی درست کن میگه نه چون میرم سرکار و دانشگاه فراموش میکنم باز میگم از دست تو خواهر که برای یادگیری تنبلی میکنی از این خواهری دلسوز و مهربون که بفکر همه هست اما.....انشاا...خدا خوشبختش کنه منم خیالم از بابت خواهر جونیم راحتشه.انشاا...همه جونا خوشبخت بشن و شاد در کنار هم با زندگی کنن و خودشونو با بقیه مقایسه نکنن خودشون با همدیگه زندگیشونو بسازن نه با حرف فقط با فمل کردن و پشتکار خود ما آدماست که میتونیم زندگی هامونو درست کنیم نه دلسوزی بقیه و این چیزا پس شاد باشین از هر چیزی که دارین و قدرشو بدونین و افسوس زندگی بقیه رو هیچوقت نخورین چون شما جای اونا نیستین که ببینین تو زندگیشون چه غمی دارن با خدا باش پادشاهی کن بی خدا باش هر چه خواهی کن.انتخابش به خودمون بستگی داره پس درست انتخاب کنیم تا پشیمون نشیم از انتخابمون که خیلی دیر شده باشه.👧