زینب غ
زینب غ

دستور پختی یافت نشد

کیک تولد
زینب غ
۲۵

کیک تولد

۲۱ شهریور ۹۹
اینم کیک تولدآروشاجون ازراه دورتقدیمت میکنم تولدت خیلی خیلی مبارک باشه 🎉🎉🎁



زندگی را ورق بزن...
هر فصلش را خوب بخوان
با بهار برقص
با تابستان بچرخ
در #پاییزش عاشقانه قدم بزن
با زمستانش بنشین و چایت را
به سلامتی نفس کشیدنت بنوش
زندگی را باید زندگی کرد،
آنطور که دلت می گوید.
مبادا زندگی را دست نخورده
برای مرگ بگذاری
...
کیک تولد
زینب غ
۱۴

کیک تولد

۱ شهریور ۹۹
روزی زنی با شوهرش غذا میخورد.  فقیری درب خانه را زد. زن بلند شد و دید که فقیر است. غذایی برداشت تا به او بدهد.
شوهرش گفت: کیست ،؟زن جواب داد،: فقیر است برایش غذا میبرم شوهرش مانع شد تا اینکه جر و بحثشان بالا گرفت و کارشان به طلاق کشید.سالیان سال گذشت و زن شوهر دیگری گرفت. روزی با شوهر دومش غذا میخورد که فقیری در خانه را زد مرد در را باز کرد دید که فقیری است که نیاز به غذا دارد. به خانه برگشت و گفت. : ای زن غذایی برای فقیر ببر.زن فورا بلند شد و غذا را برد
اما زن با چشمانی پر از اشک برگشت. 
شوهرش گفت چه شده ای زن.زن گفت.: این فقیر که در خانه آمده شوهر قبلی من است. مرد رو به زنش کرد و گفت.: من هم همان فقیری هستم که آن روز به در خانه شوهرت آمدم.
هیچ گاه زمانه را دست کم نگیریم!





اینم ازکیک تولدخودم پزبرای دخترعموم
...
چیزکیک دبل چاکلت
زینب غ
۳۳

چیزکیک دبل چاکلت

۲ مرداد ۹۹
لبخند بزن
بزار همه بفهمن تو قوی تر از
اون چیزی هستی که دیروز بودی‌...🌸💕

🌿
...
کلوچه کنجدی
زینب غ
۵

کلوچه کنجدی

۲ مرداد ۹۹
اﻧﺴﺎن ﮐﻪ ﻏﺮق ﺷﻮد ﻗﻄﻌﺎً می‌ميرد؛
ﭼﻪ در درﯾﺎ، ﭼﻪ در رؤﯾﺎ، چه در دروغ،
ﭼﻪ در ﮔﻨﺎﻩ، چه در خوشی، چه در قدرت،
چه در جهل، چه در انکار، چه در حسد،
چه در بخل، چه در کينه، چه در انتقام.

مواظب باشيم غرق ﻧﺸﻮﻳﻢ!
انسان بودن، خود به تنهايی يک دين
خاص است که پيروان چندانی ندارد.
...
کیک آب هویج
زینب غ
۶

کیک آب هویج

۲ مرداد ۹۹
بیشتر از هرکسی
خودت را دوست داشته باش!
جوری که هر کجا نشسته ای
هر جا که می روی
در هر کاری که میکنی
“خــــــــودت ” حضور داشته باشد ،
یــــک حضــــــــــور بـــی ماننـــد
اما خالــــــی از تکبــــر ،
حسادت ،
ریــــــا
باور کن تا عاشق خودت نباشی
عاشق هیچ کس نمیتوانی بشوی
و هیچ کس هم ..(!)… عاشقت نمیشود !
...
کیک دبل شکلات
زینب غ
۱۷

کیک دبل شکلات

۱۷ خرداد ۹۹
خیلی به چیزی وابسته نباش
فرض کن آنچه در اختیار داری
چیزی است که جهان به طور موقت به تو داده است
و میتواند در یک چشم بر هم زدن
آن را یا حتی بیشتر از آن را از تو پس بگیرد...
...
کیک خامه ای
زینب غ
۹

کیک خامه ای

۱۰ خرداد ۹۹
تمام کیک‌هایی که بلد بودیم را پختیم. چند مدل شیرینی درست کردیم. پیتزای ماهی‌تابه‌ای و لازانیای بدون فِر. یا چند مدل نان خانگی. چندروزی جوریدیم توی آرشیوهایمان. عکس‌های کودکی. عکس‌های مدرسه. عکس‌های تولد. انگار توی این بیش از یک ماهِ قرنطینه برگشتیم به خودمان. یکی‌مان بیشتر کتاب خواند. یکی‌مان بیشتر شنید. یکی رفت سراغ هارد فیلم‌هایش. یکی هم کیف کرد که روی پارچه‌های سفید گلدوزی کند. یک‌جایی نخواستیم به روی خودمان بیاوریم و توی تنهایی رقصیدیم. یوتیوب را باز کردیم و یوگا کردیم. پادکست‌های نامجو را تا خود صبح شنیدیم. از این لایو پریدیم توی آن یکی لایو. هی آیکونِ قلبِ کنارِ لایوها را لمس کردیم. تماس‌های تصویری را بی هیچ معذب بودنی پاسخ دادیم. کتاب خواندیم. توی کُرس‌های دانشگاه‌های آن‌ور آب شرکت کردیم. موزه‌ی لور را با گوشی‌مان چرخیدم. از حجم منابع در دسترس نفس‌مان گرفت و درست‌وحسابی از هیچ‌کدامش استفاده نکردیم. شب‌ها بیدار ماندیم. صبح را تا ظهر خوابیدیم. صبحانه‌مان را ساعت سه ظهر خوردیم. ناهار را چند ساعت بعدش. شام را تکه تکه کردیم میانِ ساعت‌های شب تا صبح. هر خوراکی‌ای را که خریدیم شستیم. هرچه را شسته بودیم با وسواس خوردیم. هربار سرفه کردیم ترسیدیم. هربار گرممان شد خیال کردیم تب کرده‌ایم. خبر بد شنیدیم. آمارهای دروغ شنیدیم. عکس‌های دردناک دیدیم. خسته شدیم. دوباره رفتیم یک کیک دیگر درست کردیم. یه دسر با خامه. خمیر لازانیا. آن‌طور که باید نتوانستیم تمرکز کنیم. هی توی سرمان چرخید بعدش؟ هی ازخودمان پرسیدیم تا کی؟
. دیگر خبرها را دنبال نکردیم. موهای هم را کوتاه کردیم. شدیم آرایشگر، آشپز، تعمیرکار. دلمان برای کوچک‌ترین دلخوشی‌هامان تنگ شد. برای شیرینی‌های شیرینی‌فروشی شهرمان. پیتزاهای فلان فست‌فودی. قهوه‌های فلان کافه. پیاده رفتن‌ها توی مرکز شهر. قانون سه‌ثانیه برای خوراکی‌های زمین افتاده. ما دیگر آن آدم‌های گذشته نبودیم. چیز جدیدی را تمرین می‌کردیم. یونس شدیم در شکم ماهی. ایوب شدیم در آزمون صبر. موسی شدیم در طور سینا. نوح شدیم در طوفان. یعقوب شدیم در انتظار یوسف. ما هرکدام پیامبر زمانه‌ی خودمان شدیم. پیامبری که این بار معجزه‌اش زنده ماندن برای طلوعی دیگر بود. برای لمس چند لحظه آرامش در دل طبیعت. برای شنیدن صدای پرندگان... برای معجزه‌ای به نام «زندگی عادی!
...
کیک شنی
زینب غ
۲۳

کیک شنی

۲۷ فروردین ۹۹
گاهی اعتماد کن
گاهی فراموش کن
گاهی زندگی کن
گاهی باور کن
گاهی فرشته باش
گاهی فریاد کن
گاهی دریا باش
گاهی برکه و گاه همه چیز
اما همیشه انسان باش
این است رسالت تو: انسانیت
...
رولت دارچینی
زینب غ
۵

رولت دارچینی

۲۷ فروردین ۹۹
این متن واقعا محشره .

خدا، چیست؟کیست؟کجاست؟
خدا در دستیست که به یاری میگیری،
درقلبیست که شاد میکنی،
درلبخندیست که به لب مینشانی،
خدا درعطر خوش نانیست که به دیگری میدهی،

درجشن و سروریست که برای دیگران بپا میکنی، آنجاست که عهدمیبندی و عمل میکنی، خدا؛ درتو،باتو، و برای توست...

زنده یاد
سهراب سپهری
...
سفره عیدم ساده
                   بدون ماهی
زینب غ
۷
"بهار" چیزی می خواهد فراتر از
یک تبریک گفتنِ ساده به یکدیگر ،
چیزی مهم تر از یک احوال پرسی ،
چیزی با ارزش تر از دید و بازدید های
کوتاهِ سالی یکبار!
"بهار" تغییر می خواهد
بهار ، اصلا می آید تا تغییر کنیم ،
ًبهار ، یعنی "تغییر" ؛
و چه زیباست تغییری که
همزمان با بازگشت پرستو ها
و دوباره سبز شدن دنیاست!
عید واقعی هم جشنی است
برای آنهایی که تغییر را پذیرفته
و قربانی تقدیر نشده اند...
قلبتان بهاری🌹
سال نومبارک دوستان سالتون پرازخوشی های رنگارنگ 😍
...