مامان محمد♡محیا
مامان محمد♡محیا

دستور پختی یافت نشد

کیک عــــشـــــق♡
ولي آدم نياز داره يه چيزايی رو بشنوه
مثل: "چه خوشگل شدی"
"چه موهات قشنگه"
"چه لباست بهت مياد"
"چه عطره خوش بويی"
"دلم برات تنگ شده"
"دوست دارم"
تا نَميره...🫀

ایده کیک از نفسیه یاری عزیز هست ❤مرسی از دستورخوبت بانو ❤🌹
...
#کیک

#کیک

۴ شهریور ۰۲
رویاها مسیرو بلدن
کافیه تو بری دنبالشون....♡
...
#فلافل

#فلافل

۱۵ تیر ۰۲
عید تو عیدتون مبارک 😍😍😍😍
...
هفت سین نوروزی1402

هفت سین نوروزی1402

۶ فروردین ۰۲
روز و روزگارتون خوووش❤
...
دونات#دستورخانم سراجی ♡
❤اللهم صلی علی محمد و آل محمد❤
دونات با دستورخانم سراجی
عــــــــــــالی عالـــــــی بودن
هرچی ازخوشمزه بودنشون بگم کم بوداز بازاری ها هم بهترخداشاهده
عکس آخری برابار دوم درست کردم به زوراین عکساروگرفتم که رو همون گاز خورده میشدن
خانم سراجی دست گلتون دردنکنه بابت رسپی خوبتون
خدا بهتون سلامتی بده ❤🙏🏽
...
#یلدا#دورهمی #خونه مامان
🍉🍉🍉یلدای همگی مبارک باشه 🍉🍉🍉
اولین بار بود یلدا خونه مامانم بودم
عکس دوم هم دخترخواهرمه (روشنا)که 15روزشه
و این اولین یلدای روشنا هست
دوست داشتم عکسش توپیجم باشه♡
...
#دیزی

#دیزی

۱۶ آذر ۰۱
شاید همه روزا خوب نباشه
اما حداقل یک اتفاق خوب
در هر روز وجود دارد...
...
#سالاداولویه#دورهمی #جام جهانی #ایران
اینا تدارکات من بود برا بازی ایران و آمریکا😰
که باختیم حیف شد
تخمه و پفک چیپس توراه بودن برا همین رومیزنیست
بمونه یادگاری تو پیجم
...
#کیک خیس

#کیک خیس

۳ آذر ۰۱
خانم معلمی تعریف می‌کرد:
در مدرسه ابتدایی بودم، مدتی بود تعدادی از بچه‌ها را برای یک سرود آماده می‌کردم.
به نیت اینکه آخر سال مراسمی گرفته شود برایشان.
پدر و مادرشان هم دعوت مراسمند و بچه‌ها در مقابل معلمان و اولیا سرود را اجرا کنند.
چندین بار تمرین کردیم و سرود رو کامل یاد گرفتند.
روز مراسم بچه‌ها را آوردم و مرتبشان کردم.
باهم در مقابل اولیا و معلمان شروع به خواندن سرود کردند.
ناگهان دختری از جمع جدا شد و بجای خواندن سرود شروع کرد به حرکت جلوی جمع.
دست و پا تکان می‌داد و خودش رو عقب جلو می‌کرد و حرکات عجیبی انجام می‌داد.
بچه‌ها هم سرود را می‌خواندن و ریز می‌خندیدند، کمی مانده بود بخاطر خنده‌شان هرچه ریسیده بودم پنبه شود.

سرم از غصه سنگین شده بود و نمی‌تونستم جلوی چشم مردم یک تنبیه حسابیش هم بکنم.
خب چرا این بچه این کار رو می‌کنه، چرا شرم نمی‌کنه از رفتارش؟ این که قبلش بچه زرنگ و عاقلی بود!!
نمونه خوبی و تو دل بروی بچه‌ها بود!!
رفتم روبرویش، بهش اشاراتی کردم، هیچی نمی‌فهمید
به قدری عصبانی‌ام کرده بود که آب دهانم را نمی‌توانستم قورت دهم.
خونسردی خود را حفظ کردم، آرام رفتم سراغش و دستش را گرفتم، انگار جیوه بود خودش را از دستم رها کرد و رفت آن طرف‌تر و دوباره شروع کرد!
فضا پر از خنده حاضران شده بود، همه سیر خندیدند.
نگاهی گرداندنم، مدیر را دیدم، رنگش عوض شده بود، از عصبانیت و شرم عرق‌هایش سرازیر بود.
از صندلیش بلند شد و آمد کنارم، سرش را نزدیک کرد و گفت: فقط این مراسم تمام شود، ببین با این بچه چکار کنم؟! اخراجش می‌کنم، تا عمر دارد نباید برگردد مدرسه،
من هم کمی روغنش را زیاد کردم تا اخراج آن دانش‌آموز حتمی شود.
حالا آنی که کنارم بود زنی بود، مادر بچه، رفته بود جلو و تمام جوگیر شده بود.
بسیار پرشور می‌خندید و کف می‌زد،
دخترک هم با تشویق مادر گرمتر از پیش شده بود.
همین که سرود تمام شد پریدم بالای سن و بازوی بچه را گرفتم و گفتم:
چرا اینجوری کردی؟!
چرا با رفقایت سرود را نخواندی؟!
دخترک جواب داد:
آخر مادرم اینجاست، برای مادرم این‌کار را می‌کردم!!
معلم گفت: با این جوابش بیشتر عصبانی شده و توی دلم گفتم: آخر ندید بَدید همه مثل تو مادر یا پدرشان اینجاست، چرا آنها اینچنین نمی‌کنند و خود را لوس نمی‌کنند؟!
چشمام گرد شد و خواستم پایین بکشمش که گفت: آموزگار صبر کن بگذار مادرم متوجه نشود، خودم توضیح می‌دهم؛ مادر من مثل بقیه مادرها نیست، مادر من "کرولال" است،
چیزی نمی‌شنود و من با آن حرکاتم شادی و کلمات زیبای سرود را برایش ترجمه می‌کردم.
تا او هم مثل بقیه مادران این شادی را حس کند! این کار من رقص و پایکوبی نبود،
این زبان اشاره است، زبان کرولال‌ها
همین که این حرف‌ها را زد از جا جهیدم، دست خودم نبود با صدای بلند گریستم، و دختر را محکم بغل کردم!!
آفرین دختر، چقدر باهوش، مادرش چقدر برایش عزیز، ببین به چه چیزی فکر کرده!!!
فضای مراسم پر شد از پچ‌پچ و درگوشی حرف زدن و... تا اینکه همه موضوع را فهمیدند،،
نه تنها من که هرکس آنجا بود از اولیا و معلمان همه را گریاند!!
از همه جالبتر اینکه مدیر آمد و عنوان دانش‌آموز نمونه را به او عطا کرد!!!
با مادرش دست همدیگر را گرفتند و رفتند، گاهی جلوتر از مادرش می‌رفت و مثل بزغاله برای مادرش جست و خیز می‌کرد تا مادرش را شاد کند!!
درس این داستان این بود: زود عصبانی نشو، زود از کوره در نرو، تلاش کن زود قضاوت نکنی، صبر کن تا همه‌ی زوایا برایت روشن شود تا ماجرا را درست بفهمی💫





‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌
...
#کیک_مه_یاسی

#کیک_مه_یاسی

۲ آبان ۰۱
چالش#کیک سیب# مامان مه یاس
عطر و طعمش عالی بود
و اینکه با فردست ساز هم درست کردم و با نصف مواد درست کردم 🥰
مــــــــــرسی از دستور خوبتون 💖💝
...