saraمامان محمد.@
saraمامان محمد.@

دستور پختی یافت نشد

کلوچه کشمشی
saraمامان محمد.@
۲۱۱

کلوچه کشمشی

۱ آبان ۹۹
آبان هم رسید ....
با کوله باری پراز باد و باران و برگ های نارنجی.
با حال و هوای دلبرانه ای ، که آدم را نا خدا گاه شیفته و عاشق می کند
آسمان خودش را آماده کرده تا تمام دردهای ته نشین شده اش را ببارد ، و زمین برای بی قراری هایش آغوش وا کرده ،
کاش همراه برگ های خشک پاییز تمام کینه ها و دشمنی ها وغم ها بریزد ،
کاش دوباره مثل گذشته ، غمخوار و چاره ساز هم باشیم ،
هوا ، هوای رفاقت است و همدلی،
فصل، فصل دوست داشتن ،
و ماه ، ماه بخشش ،
ماه خوب بودن ...
"مهر " نیست ، مهربانی که هست ؛
خدا را چه دیدی ؛
شاید آبان ،
سوگلی " دلبرانه ی پاییز باشد و
پاییز "ناز دانه ی "فصل هاااا ....؛🍂🍂🍂
...
کباب دل و جگر
saraمامان محمد.@
۱۳۸

کباب دل و جگر

۲۶ شهریور ۹۹
هیچ چیز در زندگی،

اونقدر سخت نیست که هیچ وقت حل نشه ،

هیچ چیز اونقدر تلخ نیست که رد نشه ،

و هیچ چیز اونقدر بد نیست که هیچوقت خوب

نشه ...

🌼🌼🌼

#کباب #دلوجگر#دل #جگر #نعنا #کباب #
#دل #جگر #کباب#دل و جگر#
...
گوجه بادمجون

گوجه بادمجون

۲۶ شهریور ۹۹
فاصله گرفتن اصلا چیز بدی نیست، فاصله ها از ما آدمهای بی نیاز تر ، ودقیق تر و با شهامت تر می سازد،
حد اقلش اینست که به دیگران ، آن هم صادقانه نشان می دهیم که ما برای خودمان ووقتمان ارزش قائلیم و پای بازی های راست و دروغ کسی نمی رویم.
نشان می دهیم اینکه ما درباره ی خودمان چگونه فکر می کنیم اهمیت بیشتری دارد تا آنچه آنها قرار است در مورد ما فکر کنند ،
به آنها اولویتمان را خاطر نشان می کنیم ، چیزی که اکثر مردم از آن غافلند یا جسارتش را ندارند،جسارت نه گفتن ! جسارت انتخاب .

🌼🌼🌼🌼
...
حلوا تخته ای خشک

حلوا تخته ای خشک

۲۳ شهریور ۹۹
کیک شیفون شکلاتی

کیک شیفون شکلاتی

۲۰ شهریور ۹۹
راز زندگی خوب این است که ؛
بفهمیم حال خوب هروز معجزه است ....
شما همین یک زندگی را دارید
دیگر هرگز متولد نخواهید شد
پس تا می توانی زندگی را زندگی کن ....

🌸🌸🌸

#کیک #شیفون #شکلاتی #شیفون #شکلاتی
...
خورش قیمه

خورش قیمه

۱۷ شهریور ۹۹
تصمیم بگیر
با دلخوشی های ساده
معادله ی پیچیده ئ زندگی رو دور بزنی ...
در خنده اسراف کن
وبه غم پشت پا بزن ...با باران هم آواز شو وبگذار خورشید تنت را لمس کند... به دورهمی دوستانت نه نگو ... وبرای بودن در شادی ها بهانه نیاور ...
گذشته را به دفتر خاطراتت بچسبان واز دلخوشی های بند انگشتی ساده نگذر...
خودت را دوست بدار
ومثل صبح بعداز باران
خنک باش و دلپذیر ...

🌸🌸🌸🌸


#قیمه #پلو #سالاد #فلفل #قیمه #پلو #
#عکس تاریک شب هنگام #
...
کلوچه کشمشی

کلوچه کشمشی

۱۴ شهریور ۹۹
اتفاق خاصی نیفتاده است
همینطور بی دلیل حالم خوب است ،
اصلا نیازی به دلیل نیست
همین که نفس می کشم و در لحظه ی حال زندگی میکنم وعزیزانی دارم که هواسشان به من باشد ،
کافیست .
همین که در مسیر آرزوهایم تلاش میکنم حتی اگر، نرسم کافیست .
همین که روحیه ام خوب است وبلدم با چیزهای کوچک وجزئیات ریز زندگی ام دلخوش باشم کافیست .
برای من همین ها کافیست تا حالم خوب باشد ،
حتی اگر کمی آن طرف تر ، دیو مشکلاتم را پشت سبزی خوش باوری ام پنهان کرده باشم .
برای من همین چیزهای ساده ومعمولی کافیست ولازم نیست داشته هایی عجیب و دست نیافتنی داشته باشم ؛ لازم نیست هر روز چیز تازه ای بدست بیارم و آدم تازه ای دوستم داشته باشد، من آدم تنوع طلبی نیستم وبه داشته های ساده و معمولیم وآدمهای قدیمی و ناب زندگی ام قانعم .
همین که دارمشان وهمین که لبخندشان را می بینم_ از نگاه _ خودم ؛ خوشبخت ترین آدم روی زمین ،
منم.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

#کلوچه #کشمشی #شیرینی #چای #کشمشی #کلوچه
...
شیرینی میکادو خونگی
saraمامان محمد.@
۱۰۸
یک بیت یا شعر کوتاه کامنت کنید لطفا .

از فصل باران های شور انگیز می ترسم
بیزارم از پاییز ، از پاییز می ترسم
هر بار گفتی ؛ دوستت دارم دلم لرزید !
من از دروغ مصلحت آمیز می ترسم .

🌼🌼🌼🌼

دامنت کوتاه آمد، باز پشیمانی چرا ؟!
خنده از روی تظاهر ، اخم پنهانی چرا ؟!
چشمهایت معرکه ، چاقوی ابرویت بلا !
دخل، من آورده ای دگر، رجز خانی چرا ؟!

🌼🌼🌼🌼

#میکادو #خونگی #شیرینی #میکادو
#عکس هنری
...
پنکیک صبحانه

پنکیک صبحانه

۱۰ شهریور ۹۹
داستان را حتما بخوانید.......
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند . لباس پوشید و راهی مسجد شد .
در راه مسجد ، مرد به زمین خورد و لباسش کثیف شد .او بلند شد خودش را پاک کرد و به خانه برگشت .
مرد لباس هایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد ‌.
در راه مسجد و در همان نقطه مجددا زمین خورد !
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت .
یکبار دیگر لباس هایش را عوض کرد و راهی مسجد شد .
در راه مسجد با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید ؛ مرد پاسخ داد ؛ ( من دیدم شما در راه مسجد دوبار به زمین افتادید ) به خاطر همین چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم .
مرد اول به طور فراوان از او تشکر میکند و هر دو راهشان را به سمت مسجد ادامه می دهند .
همینکه به مسجد رسیدند ، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست میکند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند .
مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند .
مرد اول دو بار دیگر درخواستش را تکرار میکند ، و مجددا همان جواب را می شنود .
مرد اول سوال میکند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود؟ و نماز بخواند ؟
مرد دوم پاسخ داد ( من شیطان هستم ) مرد اول با شنیدن این جواب تکان خورد .شیطان در ادامه توضیح می دهد ؛
من شمارا در راه مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم .
وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه ی گناهان شمارا بخشید ، من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم وحتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد ، بلکه دوباره به راه مسجد برگشتید ،به خاطر آن خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید.
من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم آن وقت خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید .
بنابراین من خودم را از سالم رسیدن شما به مسجد مطمئن ساختم .

نتیجه داستان ؛
کار خیری را که قصد دارید انجام دهید را به تعویق ‌نیاندازید .زیرا نمیدانید چقدر اجر و پاداش داشته باشد .

#پنکیک #صبحانه #عسل #کره#سس شکلات #
...