
Moayednejad
دستور پخت ها
عکس ها
دستور پختی یافت نشد

مربای آلبالو
۲۵ تیر ۰۲
خداروشکر،دختر مهربونی دارم که به یادمه و برام مربا فرستاده،مزه ی بهشت میده👌👌
...

لواشک سیب
۱ تیر ۰۲
مادر بزرگ،همیشه میگفت:
اگه دلت پر بود از آدما،برو تو آشپزخونه ظرف بشور و با دیوارش درد و دل کن....
اینجوری هم دلت سبک میشه،هم خونت تمیز......
اگه دلت پر بود از آدما،برو تو آشپزخونه ظرف بشور و با دیوارش درد و دل کن....
اینجوری هم دلت سبک میشه،هم خونت تمیز......
...

ترشک لاکچری
۲۱ خرداد ۰۲
آدمها ساعت شنی نیستند که سر و تهشون کنی تا دوباره شروع بشن!
آدمها گاهی تموم میشن....
آدمها گاهی تموم میشن....
...

کیک حلوا شیر
۲۳ فروردین ۰۲
بسم الله الرحمن الرحیم
انا انزلناه فی لیله القدر
و ما ادراک ما لیله القدر
لیله القدر خیر من الف شهر
تنزل الملائکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر
سلام هی حتی مطلع الفجر
التماس دعا🙏
انا انزلناه فی لیله القدر
و ما ادراک ما لیله القدر
لیله القدر خیر من الف شهر
تنزل الملائکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر
سلام هی حتی مطلع الفجر
التماس دعا🙏
...

حلوای شیر
۱۳ بهمن ۰۱
بابایی
یه امشب،چی میشه سرم رو روی شونه تو بذارم
سرم رو دیگه از روی شونه هات بر ندارم
یه جوری بخوابم که یادم بره روزگارم
با ذکر صلوات، همه ی عزیزان آسمونیمون رو شاد کنیم🙏
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یه امشب،چی میشه سرم رو روی شونه تو بذارم
سرم رو دیگه از روی شونه هات بر ندارم
یه جوری بخوابم که یادم بره روزگارم
با ذکر صلوات، همه ی عزیزان آسمونیمون رو شاد کنیم🙏
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
...

مربا به
۸ آذر ۰۱
حضرﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ ﺳﻼﻡ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪﺍﻱ ﭘﺮﺳﻴﺪ :
ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭﻱ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ
ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﻱ ﻛﺮﺩ ..
ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ
ﻧﻬﺎﺩ.
ﺑﻌﺪﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ...
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ
ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !!
ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ :
ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺘﻴﻜﻪ ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ
ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ ...
ﻭﻟﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻮ
ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩﻱ ،
ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵﻛﻨﻲ،،
ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ
ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ "
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ :
ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ
ﺑﺮﺧﺪﺍﺳﺖ ﺭﻭﺯﯼ ﺁﻥ.
ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭﻱ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ
ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﻱ ﻛﺮﺩ ..
ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ
ﻧﻬﺎﺩ.
ﺑﻌﺪﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ...
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ
ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !!
ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ :
ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺘﻴﻜﻪ ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ
ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ ...
ﻭﻟﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻮ
ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩﻱ ،
ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵﻛﻨﻲ،،
ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ
ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ "
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ :
ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ
ﺑﺮﺧﺪﺍﺳﺖ ﺭﻭﺯﯼ ﺁﻥ.
...

ماست خانگی
۳۰ آبان ۰۱
پرنده پرسید: وقتی دل تنگ می شوی چه میکنی؟
کرگدن گفت:دل تنگ؟
پرنده گفت: وقتی دلت یک نفر را بخواهد که نیست.
کرگدن گفت:دلم کسی را نمی خواهد.حالا تا باران شدیدتر نشده برو،ابرهای سیاه را نمی بینی؟
پرنده حرفی نزد،پرکشید و رفت.
بعدتر کرگدن از فرشته مهربان خیال پرسید: برنمی گردد،نه؟
فرشته غمگین نوازشش کرد و گفت:نه.
کرگدن آرام زمزمه کرد:چه حیف... دلم گرم می شد وقتی میخندید.حیف که باران داشت شدیدتر می شد،وگرنه می شد که بماند.
فرشته آرام نوازشش کرد،بعد لالایی محزون زنان کورد را برایش خواند.کرگدن چشم هایش را بست و فهمید، دلتنگی یعنی شوق دیدن منظره ای ناممکن...
ابرها کم کم از آسمان به گلویش کوچ می کردند،و فرشته خوب می دانست این عاصیِ غمگین،دیگر هرگز از ته دل نخواهد خندید........
کرگدن گفت:دل تنگ؟
پرنده گفت: وقتی دلت یک نفر را بخواهد که نیست.
کرگدن گفت:دلم کسی را نمی خواهد.حالا تا باران شدیدتر نشده برو،ابرهای سیاه را نمی بینی؟
پرنده حرفی نزد،پرکشید و رفت.
بعدتر کرگدن از فرشته مهربان خیال پرسید: برنمی گردد،نه؟
فرشته غمگین نوازشش کرد و گفت:نه.
کرگدن آرام زمزمه کرد:چه حیف... دلم گرم می شد وقتی میخندید.حیف که باران داشت شدیدتر می شد،وگرنه می شد که بماند.
فرشته آرام نوازشش کرد،بعد لالایی محزون زنان کورد را برایش خواند.کرگدن چشم هایش را بست و فهمید، دلتنگی یعنی شوق دیدن منظره ای ناممکن...
ابرها کم کم از آسمان به گلویش کوچ می کردند،و فرشته خوب می دانست این عاصیِ غمگین،دیگر هرگز از ته دل نخواهد خندید........
...
دستورپخت های پیشنهادی

خورش انار دانه مسما

سالاد بلغور

سالاد برکت

حلوای هل و گلاب

کیک شکری
