شربت خاکشیر وحلوا نانی

۲k لایک
۱۷۱ نظر
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است

گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است

تو رهرو دیرینه ی سر منزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است

آبی که بر آسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است

باشد که یکی هم به نشانی بنشیند
بس تیر که در چله ی این کهنه کمان است

از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان است

دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل آدمیان است

از نگاه گرمتون ممنونم دوستان عزیزم

نظرات

زندگی کن
و لبخند بزن
به خاطر آنهایی که از نفست آرام میگیرند
و به امیدت زنده هستند و با یادت خاطره میسازند
نمیدانم در زندگیت "بهترین" چگونه معنا میشود
من همان بهترین را برایت آرزو میکنم...
زندگی کن
و لبخند بزن
به خاطر آنهایی که از نفست آرام میگیرند
و به امیدت زنده هستند و با یادت خاطره میسازند
نمیدانم در زندگیت "بهترین" چگونه معنا میشود
من همان بهترین را برایت آرزو میکنم...
پیشاپیش یلدای خودتو خانواده مبارک ممنون واقعا فراموش کردیم یلدا وجود داره پدر شوهرم فوت کرد حالا خواهر شوهرم تو ای سی سرطان سینه داره
مشاهده سایر نظرات