❤عصرونه زمستونی❤

۵۲۱ لایک
۳۰ نظر
••نشسته بود کنارم ، شونه‌ش تا شونه‌‌م یه
وجب بیشتر فاصله نداشت ! پشتمون دیوار کاهگلی
بود ، روبرومون پر از گل و درخت..
داشتیم حرف میزدیم که یه پروانه نشست رو شونهٔ
چپم ، همون سمت که اون نشسته بود ،
همینطور که پروانه رو نگاه میکردم گفتم :
" شنیدی اگه پروانه رو شونه‌ت بشینه ،
خیلی زود یه اتفاق قشنگ برات میوفته ؟ "
تا سرمو آوردم بالا
منو بوسید !!
پروانه پرید...^‿^❄️🦋••

••#1399/10/15❤🌞

نظرات

نوش جان
سفره تون پربرکت
بسیار عالی
مشاهده سایر نظرات