جشن تولد پسر کوچولوم

۳۶۷ لایک
۵۸ نظر
سلام مهربونها
انگار همین دیروز بود که پرستار خم شد و پسر کوچولومو گذاشت کنارِ صورتم ، پوستش گرم بود و صورتی ، رنگِ لبهاش سرخ بود و گریه می کرد . بی اختیار اشک می ریختم
خانم دکتر گفت چرا گریه می کنی خانم سلیمی ؟ پرستار گفت اشکِ شوقه. خدا رو شکر دوباره مادر شده بودم.
امسال برای گل پسرم به جایِ دورِ همی خانوادگی یه جشن تولد مختصر و کوچولو تو مدرسه کنارِ دوستاش برگزار کردیم که براش خاطره بشه.
خدایا تمام بچه‌ها رو زیرِ سایه ی آقا امام زمان حفظ کن .
ممنون از نگاه پر مهرتون

نظرات

عزیزم چقدر خوشحاله چشمای پسرتون توی عکس... زنده باشه
سپاسگزارم بانو
ممنونم گلم
مشاهده سایر نظرات