«خاطرات عشق»
خاطرات عشق را پر بار می دانم هنوز 
نغمه های روزگار وصل می خوانم هنوز

غرق چشمان عمیقش میشدم هرروزوشب
هر کجا دریا ببینم یاد چشمانم هنوز

غنچه ای قرمزتر از لعلِ لبِ یارم نبود
سرخی کل جهان را در لبش دانم هنوز

بوی هیچ عطری به سان تارگیسویش نبود
یک دمی بوییدم آنرا جزو مستانم هنوز

تا کمانِ اَبروی اورا بدیدم ناگهان
تیر عشقی بردلم زد زخمی از آنم هنوز

صدفسوس آن بی وفاباپتکی ازجنس جفا
آنقَدَر بر خانه ی دل زد که ویرانم هنوز

او قمار عشق با من برسر جان کرده بود
جان شیرینم ببُرد و عاری از جانم هنوز

صندقِ عشقم امانت دادمش با اعتماد
او خیانت بر امانت کرد و نالانم هنوز
✍ #میلاد_امیری ✍

سلام خدمت دوستان،شعر از پسرمه ،نقاشی روی ماست رو هم دخترم کشیده،امیدوارم‌مورد پسندتون واقع بشه و از همگی دوستان بابت معرفی کتاب در پست قبلی ممنون،تا پست بعدی خدانگهدار🤚🏻

#نقاشی_روی_ماست#طراحی_روی_ماست#نقاشی_ماست#طراحی_ماست#شعر#غزل#شعرنو#داستان#متن#دلنوشته#خاطرات_عشق#کدبانوی_آذری