مرضیه عابدینی
مرضیه عابدینی
کیک سابله

کیک سابله

۱۲ اردیبهشت ۰۲
خدا زمین رو گرد آفرید تا به انسان بگه
همون لحظه ای که فکر می کنی به آخر دنیا رسیده ای
درست در نقطه آغاز هستی.🌺
#کیک تولد#کیک سابله#کیک سابله گرد#مرضیه عابدینی#رفسنجان#تیتان#بیسکوکیک
...
سالادالویه

سالادالویه

۲۶ بهمن ۰۱
گذشته‌هایت را ببخش.
زیرا آنان همچون کفش‌های کودکی‌ات نه تنها برایت کوچک هستند،
بلکه تو را از برداشتن گام‌های بزرگ باز می‌دارند.
#مرضیه عابدینی#تیتان#رفسنجان
...
کیک روزپدر

کیک روزپدر

۲۶ بهمن ۰۱
همیشه مادر را به مداد تشبیه می‌کردم که با هر بار تراشیده شدن کوچک و کوچک‌تر می‌شود

ولی پدر یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ می‌کند، خم به ابرو نمی‌آورد و خیلی سخت‌تر از این حرف‌هاست؛ فقط هیچکس نمی‌بیند و نمی‌داند که چقدر دیگر می‌تواند بنویسد

بیایید قدردان باشیم

به سلامتی پدر و مادرها
#کیک تیتان#مرضیه عابدینی‌#رفسنجان#کیک روزپدر
#کیک خامه ای
...
کیک روز مادر

کیک روز مادر

۳۰ دی ۰۱
زندگی به من یاد داده
برای داشتن آرامش و آسایش
امروز را با خدا قدم بر دارم
و فردا را به او بسپارم

#مرضیه عابدینی#شیفون#رفسنجان#روزمادر#خامه ای#مرضیه
...
کیک روز مادر

کیک روز مادر

۳۰ دی ۰۱
اجازه دهید قضاوتتان کنند ؛ اجازه دهید اشتباه در موردتان فکر کنند

بگذارید پشت سرتان حرف بزنند ، افکار دیگران مشکل شما نیست

شما مهربان، متعهد به عشق ورزیدن و آزاد بمانید

مهم نیست آنها چه می گویند یا چیکار میکنند

حق ندارید به ارزش خودتان و زیبایی صداقت وجودی خودتان شک کنید

فقط بدرخشید مثل هر روزی که میدرخشید

#مرضیه#شیفون#کیک خامه ای#کیک روزمادر#رفسنجان#مرضیه عابدینی#مادر
...
کیک سابله

کیک سابله

۱۴ دی ۰۱
تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد.
سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد ....
تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود، او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»
صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست، آن می‌آمد تا او را نجات دهد.
مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»

سلام دوستای عزیزم.امیدوارم حالتون خوب باشه
امیدوارم با لایک هاتون خوشحالم کنید.😉

#کیک سابله#بیسکوکیک#مرضیه#کیک حروف#رفسنجان
...
کیک تولد.کیک خامه ای
یک روز، یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف بدی می کنه. بـه طوری که خودرو هردوشون بـه شدت اسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جان سالم بدر میبرند.

وقتی که هر دو از ماشینشون که اکنون تبدیل بـه آهن قراضه شده بیرون میان اون خانم بر میگرده میگه: آه چه جالب شما مرد هستید… ببینید چه بروز ماشینامون اومده! همه ی ي چیز داغان شده ولی ما سلامت هستیم. این باید علامت ای از طرف خدا باشه که اینطوری با هم ملاقات کنیم و…

زندگی مشترکی را با صلح و صفا شروع کنیم! مرد با هیجان جواب میده:” بله کاملاً” با شما موافقم این باید نشانه ای از طرف خدا باشه!” بعد اون زن ادامه میده و میگه:” ببین یک معجزه دیگه. اتومبیل من کاملاً” داغان شده ولی این شیشه مشروب سالمه.

مطمئنا” خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بمونه تا ما این تصادف مبارک رو جشن بگیریم! بعد زن بطری رو بـه مرد میده. مرد سرش رو بـه نشان تصديق تکان میده و درب بطری رو باز می کنه و نصف شیشه مشروب رو مینوشد. بعد بطری رو برمی گرداند بـه زن. زن درب بطری را می بندد و شیشه رو برمی گردونه بـه مرد. مرده میگه شما نمی نوشید؟! زن در پاسخ می گه:نه. فکر می کنم باید منتظر پلیس بشم..!!!!
سلام دوستان پاپیونی امیدواریم حالتون خوب باشه.
و
نتیجه داستان اینه که هیچوقت خانما رو دست کم نگیرید😂😂🤭
#کیک شیفون#رفسنجان#کیک تولد#مرضیه#کیک خامه ای
...
یلدا

یلدا

۳ دی ۰۱
یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی آن قدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت.
یلدایتان مبارک دوستای خوبم😘😘
#یلدا#رفسنجان#شب یلدا#خونه مادربزرگ#مرضیه
...
کیک کریسپی

کیک کریسپی

۱۶ آذر ۰۱
گمان می‌کنم هر آدمی
باید پشت پنجره اتاقش.
یک گلدان گل شمعدانی داشته باشد؛ که هر بار گل‌هایش خشک می‌شود و دوباره گل می‌دهد.
یادش بیفتد که روز‌های غم هم به پایان می‌رسند!

#کیک کریسپی #کیک کافی شاپی #رفسنجان #مرضیه
...
کیک ساده

کیک ساده

۸ آذر ۰۱
روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را بـه ده برد تا بـه او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند.

ان دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟پسر پاسخ داد:

عالی بود پدر! پدر پرسید آیا بـه زندگی ان ها توجه کردی؟پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟پسر کمی اندیشید و بعد بـه آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد.

ما در حیاطمان فانوس های‌ تزیینی داریم و ان ها ستارگان را دارند.

حیاط ما بـه دیوارهایش محدود می‌شود اما باغ آن ها بی انتهاست! با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر، تو بـه من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم.

سلام عزیزان.
این کیک ساده 6تخم مرغی هست.
چون که میخواستم زود خنک بشه داغ برش گردوندم.
روی زیر کیکی هم پودر قندریختم که به ظرف نچسبه.😉
اون اثرانگشت هم کار دخترمه 😂😂
شما برا نچسبیدن کیک به زیر کیکی وقتی که داغه چه کاری انجام میدین؟؟
...