Désirée Clary
Désirée Clary

دستور پختی یافت نشد

اسنک
Désirée Clary
۱.۱k

اسنک

۴ تیر ۰۲
هیچوقت فکرشو نمیکردم کسیو تو زندگیم داشته باشم که با اینکه ندیدمش، بغلش نکردم، لُپ هاشو نبوسیدم، از نزدیک با خجالت باهاش حرف نزدم، خیلی برام عزیز باشه و دوسش داشته باشم!:)
شاید کلیشه ای باشه ولی کی اهمیت میده وقتی دارم از ته قلبم میگم؟= یکی از قشنگ ترین اتفاق هایی که تو زندگیم افتاد، آشنا شدن با تو بود!:)
و الان خیلی خوشحالم که اینجایی:)
تو مثل قطره های بارونی....
پاک، زیبا و خالصانه
نمیدونم چجوری باید زیبایی هاتو توصیف کنم...نمیدونم چجوری باید اون حس خوبی که همیشه ازت میگیرمو توصیف کنم...
ولی در کل..
ژو ته مه 3>

https://sarashpazpapion.com/user/60f56dc22e5c33.40648926
...
کاپوچینو
Désirée Clary
۳۸۴

کاپوچینو

۲۲ خرداد ۰۲
کیک دو رنگ
Désirée Clary
۳۱۱

کیک دو رنگ

۲۲ بهمن ۰۱
_اگه این چشم ها اولین و اخرین اقیانوسِ تیره دنیا باشه..
قول میدم از غرق شدن درونش نترسم پریزاد!
اما تو...
توهم قول میدی جنازه بی جونمو که توی موج های آرومت نفس کشیده به ساحل برنگردونی؟!...

پاپیون لطفا تایید کن ممنونم
...
Cake chocolate
Désirée Clary
۱۲۹

Cake chocolate

۱۸ آبان ۰۱
امـروز بی دلیل تمام خاطراتم
از کوچه حافظه ام گذشتند
و آسمان قلبم از این همه شکوه
چکید...


#کیک_شکلاتی_ساده
#چای_گل_سرخ
...
Pizza
Désirée Clary
۹۵

Pizza

۷ آبان ۰۱
#پیتزا

⏆رویا‌وهدف‌؛
مثل‌پرندھ‌‌مۍ‌مونھ ^^🌱''
میتونۍ‌توقفس‌بزاریش‌
و‌فقط‌بھش‌نگاھ‌کنۍ؛
یا‌میتونۍپروازش‌بدۍ‌وبھش‌برسۍ.
پس‌رویاهاتو‌پروازبدھ‌‌رفیق‌ ..🕊':)
...
Masala tea
Désirée Clary
۶۴

Masala tea

۶ آبان ۰۱
#چالش-نوشیدنی-گرم

تا حالا به سیمای گیتار دقت کردی؟
اولش وقتی وصلشون میکنی، تازه ان وقتی کوک بشن صدایی دارن که روحتو روشن میکنن...
ولی...اگه یه نفر وابسته سیمای قبلیش باشه چی؟
اگه نتونه بدون سیمای قبلیش گیتار بزنه چی؟
آدما هم مثل سیمای گیتارن...ممکنه یهو وسط نواختن موسیقی زندگی توانشون رو از دست بدن و...من بدون تو...گیتاریم که به سیمای قبلیش عادت کرده،
بدون تو من یه الحمبرای کهنه ام...
که قراره گوشه ی اتاق خونش بپوسه...
نوامبر 1990
Desiree
...
Chocolate pudding
Désirée Clary
۷۰

Chocolate pudding

۲۶ مهر ۰۱
#چالش_برگ_پاییزی

موهایت را رها نکن
پاییز است
باد می آید …
بوی موهایت را با خود می برد
و برگ ها عاشق تر می شوند..🍂🧡
...
Shirazi syrup cake
Désirée Clary
۱۲۵

Shirazi syrup cake

۲۷ شهریور ۰۱
#چالش_عنصر_چوب
+اگه برای عشقت میخوای به نظرم رز خیلی مناسب تره چرا هیچوقت رز نمیخری؟
_اون رز دوست نداره براش کلیشه ایه... نرگس میخوام.
+گل نرگس دوست داره؟
سرشو تکون داد و حرفی نزد، مرد با حوصله شروع به جدا کردن گلها کرد و نگاهش رو به پیراهن سفید و موهای مشکی رنگ پسر داد تک خنده ای کرد و با لحن مهربانی گفت:
+تا دیروز خیلی شلخته بودی پسر...موهاتو ژل زدی لباسای تمیز و مرتب پوشیدی...دلبرت بهت گفته به خودت برسی؟
_بهم گفت اگه دفعه ی بعدی مرتب نباشم اجازه نمیده برم ملاقاتش
+ببین چقدر به فکرته...نمیخواد مریضای دیگه عشقشو شکسته ببینن.
_تاحالا عاشق شدین؟
+من همین الانشم عاشقم...
_عاشق کی؟
پیرمرد دسته ی گلهارو مرتب کرد و اسپری رو برداشت:
+عاشق زنمم...اون زیباترین موجود دنیاست...چرا عاشقش نباشم؟
_ پیر نشده؟
+چرا شده...صورتش پر از چروکه...ولی میدونی هروقت احساس پیری میکنه بهش چی میگم؟
_چی؟
گلهارو اسپری کرد و مشغول چیدن کاغذ سبز رنگ به دور شاخه هاش شد:
+میگم تو زیباترین چروک های دنیا رو داری.
_چند ساله باهاشی؟
+شصت و چهار سال پیش ازدواج کردیم...اون موقع بیست سالم بود...وقتی با اونم هنوزم حس میکنم بیست سالمه.
لبخند غمگینی روی لباش نشست، جعبه ی کوچیکی که گرفته بود رو از جیب شلوار پارچه ایش خارج کرد و نگاهش بهش انداخت.
+اوه میخوای بهش پیشنهاد ازدواج بدی؟
دسته گل نرگس رو برداشت و از پشت پیشخوان خارج شد، گلهارو به سمتش گرفت و با صدای آرومی گفت:
+چرا چشات پر از غمه پسر؟ مگه عاشق نیستی؟ پسر خوش قیافه ای مثل تو نباید انقدر غمگین باشه!
_من خوش قیافه نیستم گل فروش بی اسم...
مرد خندید و سرشو به تاسف تکون داد، سالها بود که همه به این اسم میشناختنش، به خودش قول داده بود که به رهگذر ها اسمش رو نگه تا فقط همسرش اسمش رو صدا کنه.
+چشمات دردو داد میزنن...دلبرت سختی کشیده؟
گلهارو گرفت و دوباره به چشمهای پیرمرد خیره شد:
_هر عشقی از دور قشنگه...ولی عشق من...فکر کنم از دور پر درده نه؟
دستش رو به شونه ی پسر کشید و لبخندی زد، عینک ته استکانیش رو برداشت و آهی کشید:
+قشنگی عشق به دردشه...برو پسر...
سرس رو آروم تکون داد و بعد از پرداختن پول گلهاش، از گلفروشی خارج شد، دختر جوانی که کنار در ایستاده بود با خروج مرد به سمتش رفت و با صدای آرومی گفت:
+گلفروش پیر بازم داشت بهت از عشقش میگفت؟
_گفت زنش پیر شده!
تلخ خندید و اسپری کوچکی رو از سکوی کنار مغازه برداشت، اسپری رو به گلهای توی دستش زد و جواب داد:
+ به همه همینو میگه حرفشو جدی نگیر...زنش شصت و دو سال پیش موقع به دنیا آوردن بچش مرده...
انگار حق با خودش بود، عشق این مرد هم از دور زیبا بود، درست قبل از فهمیدن حقیقت...
...
Noodle
Désirée Clary
۴۱

Noodle

۲۵ مرداد ۰۱
#چالش_عکس_نوستالژیک
_چرا همه عاشقانه های معروف باید پایان بدی داشته باشه؟ رومئو و ژولیت، دزیره و ناپلئون، اتلو و دزدمونا، یا افسانه ی تریستان و ایزولت...حتی بتهوون و الیزه که افسانه هم نبودن به هم نرسیدن.
+عشقای بدون وصالو مینویسن، چون بیشتر قلبتو به درد میاره...دردی که قلب تجربه کنه هیچوقت از یاد نمیره...برای همینه که شکسپیر انقدر محبوبه.
آهی کشید و با لحن غمگینی گفت:
_چرا هیچ افسانه ای نیست که مثل ما باشه؟
+شاید ما اولیشیم
به نور لوستر خیره شد و بدون اینکه به اذیت شدن چشمهاش اهمیت بده زمزمه کرد:
_داستان مارو جایی نمی نویسن...هیچوقت روی پرده ی سینما نمیره...هیچکس برای کسی تعریفش نمیکنه...ولی هنوز یه داستانه و هنوز قشنگه نه؟
دستش رو بالا برد و لای موهای سیاهش فرو کرد با صدای آروم و بمی گفت:
+به قشنگی موهات، به سیاهی چشمهات، به نرمی پوستت، به پاکی قلبت...داستانی که کاراکتر اصلیش تو باشی مگه میتونه بد باشه؟
_شاید کاراکتر اصلی تویی
+من هیچوقت حتی یه کاراکتر نصفه هم نبودم...تو منو کامل کردی...


Desiree
.
.
.
سلام عزیزای من حالتون خوبه؟ ヾ(´︶`♡)ノ
این سرویس غذاخوری کودک واسه نوزادی خودمه
برام خیلی نوستالژیه😍
و همچنین کتاب داستانایی که یاد آور کودکی قشنگمه🙂😍
...