۲۵ خرداد ۹۸
کماج اصل همدان (بدون خمیرمایه)
۵۳۷ لایک
۷۲ نظر
نظرات
حنانه
۱۸ تیر ۹۸
هفت سنگ وسطی یه قل دو قل
۲۸ خرداد ۹۸
من یه قل دو قل و لی لی.در حد مرگ بازی میکردیم،یعنی خودمونو خفه میکردیم.
یادش بخیر زمان جنگ بود و ما تو کوچه بودیم،صدای آژیر که اومد همه رفتن خونشون جز من.مامانم با ترس منو به زور کتک آورد خونه.😄😄😄ترس مادرم بیشتر به خاطر من بود که چیزیم نشه.😍😍
یادش بخیر زمان جنگ بود و ما تو کوچه بودیم،صدای آژیر که اومد همه رفتن خونشون جز من.مامانم با ترس منو به زور کتک آورد خونه.😄😄😄ترس مادرم بیشتر به خاطر من بود که چیزیم نشه.😍😍
۲۸ خرداد ۹۸
عکستون با چادر کنار دختر نازتون ،خیلی زیباست.دخترتونم خیلی خوشگل و امروزی و شاد میگرده.هر کسی ببینه از چادر بیشتر خوشش میاد.احسنت به هر دو تون👌👌👌😍😍😍
مشاهده سایر نظرات