دست بی رحمی نزدیک اومد گل سراسیمه زوحشت افسرد لیک اون خار در آن دست خرید و گل از مرگ رهید صبح فردا که رسید خار با شبنمی از خواب پرید گل صمیمانه ب او گفت سلام گل اگه خار نداشت دل اگه بی غم بود اگه از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود زندگی،عشق و اسارت، قهرا آشتی همه بی معنا بود زنگیتون سر شار از عشق و محبت❤❤🍀🍀🌹🌹