هر زمان کھ میخواهد دلِ ما را ببرد ؛
چهارخانھ‌ آبي میپوشد '
برای اینکه خیالـش راحت بِشود
که دل کوچک ما برایش ضعف کرده است ؛
آستین‌هایشـ را هم بالـا میزند ..
دقیقاً مثل همین حالا '

میدانید کھ ؟!
برایش بِیت از دلمان چکھ میکند ؛

راستی
ما نباید همان روزِ اول
دریچه محبت‌مان را رسوا میکردیم ؛ نه ؟!
که حالا هي دلمان بِخواهد تصدق‌اش بشود '

البته باید بگویم
ماهم روسریِ اناري پوشیدھ‌ایم‌ها ؛
کھ حداقل در عوضِ دلی که از ما میرود
دلی را تملک کنیم ..

- نویسندھ: مھ‌جبین'🌿



سلام گلابتونا ...یدنیا ممنون بابت همراهیای عالیتون...یه سلوی ویه پستای ساده ویه عالمه دوستای بامعرفت که هر کدومتون دنیای محبتین...خوشحالم که دارمتون..

مناسبت وتناسب متن پایین پستم را زیاد نفهمیدم اما خوشم می آید از متنهاییکه بوی سادگی ودلبری بدهند...


واین پست صرفا بخاطر یادگرد نوزدهم اردیبهشت است...
نوزده اردیبهشت حوالی ساعت پنج وشش عصر ،ما امضا زدیم تعهدی بنام زندگی ،عشق و دوست داشتن را حتی اگر گاهی پر از درد ..پر از اشک..وگاهی پر از حرف باشیم میان مشغله ها ...

برای همتون ،زندگی توام با عشق وآرامش آرزو میکنم...

🌹🌹🌹💞🌹🌹🌹

کیک هم کیک متفاوتی هست...وقت کنم دستورشو براتون میفرستم...روشو‌با گاناش سفید ومارشمالوهای قلبی تزئینیدم🥴🤗
چرا حالا یادم افتاده؟؟!!!!!...چون حدود هشت روز بود که تو خونه ،دنبال چیزای قلبی قلبی بودم مثلا رمانتیک کنم پستو...چقدرم موفق شدم😐😊