آرشیو دوستداشتی ورق بزن
سلام🥰یه پست دلبرخونه پدری😍باچیزایی ک کلی خاطره ازشون داریم🥰خیلیارم یادم رفت بزارم چون یهوشد 🤭سماور جهازمامانم😍باقندونو....😍عکس سوم دستای مامان بابا😘چهارم قرمه سبزی مامان پزعکس آخریم ک کیک یخچالی ک درست کردم بازخونه پدری🥰برشم خوره😪
یادکلی خاطره افتادم یادش بخیر چقدر غرمیزدیم ک مامان بابا ماخوابیما اروم ترصبحونه بخورین حرف بزنین😑 بچه بودیم دیگه یه همسایه داشتیم پیرزن بود ۵ ۶ صبح می اومددم درمون ک بریم براش نون بگیریم منم دیگه پامیشدم ی بارم سرصف نونوایی غش کردم😶وای یااینکه اون موقع اکثرا شیرکیسه ای میخریدیم باید وایمیستادیم سرصف اونم ۴ صبح یچی میبردیم من سنگ میزاشتم بجاخودم🤣بعد ۲ جاشیرمیدادن ما جااولی ک میخریدیم دومیکردیم ی مغازه دیگه سرنوبت🤣اون شیرامیشدن ماست اصلا ازبیرون ماست نمیخریدیم اون موقع.عیدا ک میشدکل عید باداداشام میرفتیم خونه مامان بزرگمون کلی خوشمیگذشت بانیسان داییمم میرفتیم یادمه چندبارم با پرایدمیرفتیم ۲ تاازپسرداییامم صندوق عقب سوارمیشدن از بیجایی🤭چقدر بادختراییم توحیاط باچادرخونه درست میکردیم و اون زیرخیارگوجه میخوردیم لاکچری🤣قارچ بازی 🥲بازی باداداشام شاه دزد وزیر داداش بزرگم همیشه شاه میشد ماهم کتک خور😶🤣ی دوربین عکاسی داشتیم یادم رفت توعکس پست بزارمش هرجا میرفتیم باهامون بود چ عکسادرهمیم میگرفتیم😂باعیدی هامون بستنی میوه ای میخریدیم ۵۰ بود اون موقع🥲 یا میرفتیم پفک شانسی میخریدیم ۵۰ بعد باز میدیدیم توش ۵۰ جایزس یکی دیگه میرفتیم میخریدیم😂درخت انارتوحیاط خونمون تحمل نمیکردیم انارا بزرگ شن زود میخوردیمشون🤭بچه ک بودیم با داداشام دعوامون ک میشد میدوییدیم دوراون درخت انارو باغچه فرار میکردیم ک گیرهم نیفتیم😂الان دیگه اون درخت نیست🥲یادش بخیریهوهمچی تغییرکرد ادما رفتارا کاش یچیزایی مثله اون موقع باقی میموند💔بوس😘😘😘😘


دلم کمی صبح بچگیمومیخواد،مثلاصدای جیرینگ جیرینگ استکان نعلبکی وصبحت های پدرمادروهورت کشیدن وقورت دادن پرسرصدای چای شون بیاد..قل قل زندگی توی سماوربجوشه وتندتند تونعلبکی سربکشن ...لحاف تازیرگلوبکشی روت و به شیرینی رویات فروبری...بوی شلغم ولبوپیچیده باشه توی خونه...
بی هیچ شتاب و دلهره ای
بعدمامان عشق روتوی بغچه نون باباگره بزنه و تادم دربره و بده دستش.
یاکریم هالب بومبق بقوکنن و مدرسه ات دیربشه
حتی فکرکردن بهشم شیرینه مگنه؟...