گاهی نباید از زندگی چیز زیادی خواست
همین که یکی را در زندگیات دوست داری
همین که در کنج ذهنت، دلت به داشتن یک رفیق دلخوش است
همین که هرشب موقع خواب از لابهلای درختان حیاط خانهات میتوانی صدای جیرجیرکها را بشنوی
همین که میدانی فردا صبح که از خواب بیدار میشوی یکی تو را با نام مادر یا پدر صدا خواهد کرد و همین که با چشمانت میتوانی آنها را ببینی و عزیزانت را بغل کنی و ببوسیشان و لمسشان کنی
همین که برای به دنیا آمدن فرزندت انتظار میکشی
همین که میتوانی یک لیوان چای از دست مادرت بگیری و بنوشی
همهی اینها برای شعلهور شدن و زنده ماندن امید در وجودت کافیست
گاهی از این زندگی نباید چیز اضافهای خواست
کافیست به داشتههایت فکر کنی
همین داشتنهای سادهات آرزوی دستنیافتنی خیلی از آدمهای دیگر است
...