#قرارگروهی-دوستانه-# آشپزی به وقت عشق
خودم این پست خیلی دوست دارم 😍😚
شما چی🤔
حكـيمي به دهـی سفر کرد؛
زنـی که مجـذوب سخنان او شده بود از حكيم خواست تا مهمان وی باشد.
حكيم پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد.
کدخدای دهکده هراسان خود را به حكيم رسانید و گفت :
این زن، هـرزه است به خانهی او نروید !حكيم به کدخدا گفت :
یکی از دستانت را به من بده !!!
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان حكيم گذاشت.
آنگاه حكيم گفت :
حالا کف بزن !!!
کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت:
هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند ؟!
حكيم لبخندی زد و پاسخ داد :
هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بـد و هـرزه باشد، مگر این که مردان دهکـده نیز هـرزه باشند.
🤷♀️
...