Mahi
Mahi

دستور پختی یافت نشد

هفت سین
Mahi
۲۲

هفت سین

۱ هفته پیش
خداحافظ اسفند ..‌.

سفر بخیر اسفند ! 
کوله بارت را بستی ؟ 
چیزی را فراموش نکرده باشی! 
مثلا خاطره ای ، 
دردی ، 
غمی ! 
حواست باشد همه را برداری 
دِر چمدانت را محکم ببندی! 
فروردین دارد می آید! 
میدانی که چمدانش سبک است پر از شکوفه !
وقتی رسید میخواهم وصلشان کنم روی درخت های حیاط ! 
میخواهم بهار را دل انگیز کنم...
به بهار بفهمانم سه ماه فصلش بایدشادی ودوست داشتن و..... باشد ، 
پر از روزهای خوب و......
اسفند جان بودنت کافی است وقتت تمام شده 
بو کن ! 
بوی سمنو می آید بوی سنجد ! 
بوی پول های تا نخورده ی لای قرآن ! 
اسفند جان
معطل نکن
ویواش یواش پستت را تحویل بده
می دانی که
بهار پشت در است .
...
هویج پلو
Mahi
۹

هویج پلو

۸ بهمن ۰۲
یه همکار آقا داشتم هر هفته یه هندزفری خراب میکرد.
میگفت :جنسا چقدر بد شدن دو قطره آب میخوره بهشون خراب میشن!!
هر روز صبح که میومد چشماش باد کرده بود،
میگفت انقد خوب خوابیدم پف کردم...
خلاصه تو دار بود!
از شبایی که صبح‌نمیشدن حرفی نمیزد ...
بعضی وقتاهم زنگ میزد به یه شماره ی خاموش و تا جایی که قطع بشه گوشیو نگه میداشت...
آخرین روزی که باهم کار میکردیم بهش گفتم:
انقد سر چشمات خالی نکن نبودنشو.
گفت : دعا کن برگرده
اصلا تو چهل سالگیم ، هفتاد سالگیم
فقط دعا کن برگرده...
...
کیک خامه ای
Mahi
۴۳

کیک خامه ای

۳۰ آبان ۰۲
مامان هیچ وقت لباس عروس نپوشیده بود،
حتی روز عروسیش !
یعنی عمه کوچیکم نذاشته بود که بپوشه، گفته بود ما مادرمون مریضه و جا واسه این تشریفات نداریم فعلاو با همین بهونه ی الکی، یه عمر حسرت رخت سفید عروس پوشیدنو گذاشته بود به دل مادرتازه عروسِ من !
بچه تر که بودم ،موقع بافتن موهام برام از اون موقعا میگفت که حتی نذاشته بودن بره آرایشگاه و براش مشاطه گر آورده بودن خونه...
دست می‌کشید تو موهامو و با خنده تعریف می‌کرد که چقدر دلش میخواسته روز عروسیش موهاشو شنیون کنه و تاج عروس بذاره ، اما مشاطه گر پیر و اختصاصی خانواده پدری بلد نبوده و کلی با اتو موی قدیمی کف سرشو سوزونده بوده تا موهای موج دارشو فرتر کنه! یه وقتهایی که به شوخی میگفتم مامان بذار از نو برای تو و بابا یه عروسی مفصل بگیریم که لباس عروس و شنیون و تاج عروس و ارایشگاه و کلی مهمون و بزن و بکوب داشته باشه، میخندید و میگفت: دیگه خیلی دیره!
میگفت: توی زندگی هر آدمی یه حسرتای کوچیکی هستن که هیچ وقت از یاد نمیرن، هیچ وقت آتیششون توی دل آدم خاموش نمیشه ،دردشون فراموش نمیشه ،تا ابد حسرت می‌مونن...
میگفت: درسته الان دیگه اون جوونه ۱۸ ساله نیستم که واسه یه لباس سفید انقد شوق و ذوق داشته باشم و برام مهم باشه اما بعد این همه سال، بار حسرت اون یه روز رو دوش دلمه هنوز! میگفت:بعضی حسرتا شاید خیلی کوچیک و سطحی به نظر بیان، اما اندازه ی یه اقیانوس عمیقن، غرق میکنن آدمو !
راستشو بخوای این روزا بیشتر فکر میکنم به مامان و حسرتاش ، به عمه‌ی کوچیکم و کاراش ،به خودم ، به تو ، به حسرتای کوچیکی که تا ابد به دلم میمونن، مثل جانم شنیدن از لبات، مثل ترکیب اسمم با صدات ، مثل...
مثل گرفتن دستات .....!
...
کیک گردویی
Mahi
۸

کیک گردویی

۱۱ مهر ۰۲
مامان بزرگم میگفت یه دردهایی به چشم نمیان
ولی سوی چشم و میگیرن ...
مثل همون وقتایی که تو بازی دنبال هم میدوییدیم
بعد وسط بازی یکی از قصد گلو پایی میداد و زمین میخوردیم‌
یا وقتی مامانمون از دستمون آتیشی بود بعد میگرفت محکم میزدمون ولی برای اینکه حرصشو در بیاریم می‌گفتیم اصلا درد نداشت ...
یا مثل اعتمادمون سر جلسه امتحان به همکلاسی که زمزمه ما با بغل دستیمون و لو داد و اون امتحانو افتادیم
یا اون وقتا که یه رازی و گذاشتیم کف دست دوست صمیمی مون و بعدش کل کلاس فهمیدن
یا دوستت دارم هایی که منتظر بودیم بعدش طرف مقابل کلی ذوق کنه و بگه منم همینطور ...
اما همیشه حسرت شنیدنش رو دلمون موند
یا همه تلاش هامون واسه رسیدن به آرزوهایی که هیچکس باورشون نکرد و زمین خوردن هامون و ندید و مسخره مون کردن ...
اون وقت ها شاید جسممون زیاد درد نگرفت اما هنوز روحمون براشون درد میکنه ...🥀
...
کیک شکلاتی
Mahi
۱۷

کیک شکلاتی

۷ مهر ۰۲
آدمک آخر دنياست بخند...
آدمک مرگ همینجاست بخند...
دستخطی که تورا عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند...
آدمک خر نشوی گریه کنی ...
کل دنیا سراب است بخند...
آن خدایی که بزرگش خواندی
بخدا مثل تو تنهاست بخند...
قصه ی لیلی و مجنون همه اش
داستان است و کتاب است بخند...
شرح دلتنگی و درد دگران است بخند...
آدمک نغمه ی آواز نخوان ...
بخدا آخر دنياست
بخند....
...
کوکی شکلاتی
Mahi
۲۹

کوکی شکلاتی

۲۲ شهریور ۰۲
هربار که نِگاهت می‌کنم، جمله‌ای آشنا، به ذهنم خطور می‌کند. در اين سرزمين، چيزی هست كه ارزش زندگی كردن دارد...🍃
-محمود درویش
...
حلوا
Mahi
۹

حلوا

۳ مرداد ۰۲
شکر خدارا که در پناه حسینیم
عالم از این خوبتر پناه ندارد
داریم با حسین حسین پیر می‌شویم
خوشحال از این جوانی از دست داده ایم ...
...
دلمه
Mahi
۱۴

دلمه

۱۳ تیر ۰۲
و او سوال بود
که کدامین قطار
او را به صبح می رساند؟
با چمدانی پر از خالی
که صبرش
هم زاد ايستگاه بی مسافر بود ...🥀
...
سفره افطار
Mahi
۱۱

سفره افطار

۲۵ فروردین ۰۲
مولا علی(؏) قبل از شهادت فرمود:

[ وداع و خداحافظی من با شما
چونان جدایی کسی است
که آمادهٔ ملاقات پرودگار است
فردا ارزش ایام زندگی مرا خواهید فهمید
و راز درونم را خواهید دانست
پس از آنکه جای مرا خالی دیدید
و دیگری بر جای من نشست،
مرا خواهید شناخت ]

و هنوز هم به غیر از خدای ِ علی،
کسی علی را نشناخت ..


اینک شما و وحشت دنیای بی علی ...
...
کیک بستنی
Mahi
۸

کیک بستنی

۲۳ فروردین ۰۲
ما چیستیم؟
جُز مولکول های فعالِ ذهنِ زمین ،
که خاطرات کهکشان هارا مغشوش میکنیم ...
...