عکس کیک گردویی
Mahi
۸
۱۹۸

کیک گردویی

۱۱ مهر ۰۲
مامان بزرگم میگفت یه دردهایی به چشم نمیان
ولی سوی چشم و میگیرن ...
مثل همون وقتایی که تو بازی دنبال هم میدوییدیم
بعد وسط بازی یکی از قصد گلو پایی میداد و زمین میخوردیم‌
یا وقتی مامانمون از دستمون آتیشی بود بعد میگرفت محکم میزدمون ولی برای اینکه حرصشو در بیاریم می‌گفتیم اصلا درد نداشت ...
یا مثل اعتمادمون سر جلسه امتحان به همکلاسی که زمزمه ما با بغل دستیمون و لو داد و اون امتحانو افتادیم
یا اون وقتا که یه رازی و گذاشتیم کف دست دوست صمیمی مون و بعدش کل کلاس فهمیدن
یا دوستت دارم هایی که منتظر بودیم بعدش طرف مقابل کلی ذوق کنه و بگه منم همینطور ...
اما همیشه حسرت شنیدنش رو دلمون موند
یا همه تلاش هامون واسه رسیدن به آرزوهایی که هیچکس باورشون نکرد و زمین خوردن هامون و ندید و مسخره مون کردن ...
اون وقت ها شاید جسممون زیاد درد نگرفت اما هنوز روحمون براشون درد میکنه ...🥀
...
نظرات