Mahsa97
Mahsa97

دستور پختی یافت نشد

کیک خامه ای
Mahsa97
۴۱

کیک خامه ای

۲۲ آبان ۰۱
سهههههههههههههههلام

یه خاطره براتون بگم از وقتی پیش دبستانی میرفتم...👯‍♀️
یه هفته ای ازمایشی مامانم منو فرستاد پیش دبستانی..
حالا چرا آزمایشی‼️
( از نظر بابام من به اندازه کافی فوضول پرو بودم پس نیاز نبود منو اماده کنن برای رفتن به اول ابتدایی)

یه روزی تو اون یه هفته کذایی دست مادرم.، بند داداش کوچیکم بود کههه ...
خاله بنده خدا منو ، میفرسته دنبال اینجانب .. 😬

خالم که میاد میگن نسبتت چیه میگه خالشم مامانش نتونست بیاد..
منو صدا کردن آوردن برای احراز هویت...؟
( ولی از اونجایی که همیشه کمی کُخ داشتم) 👇🏻

عزیزم ایشون خالت؟؟

من + : نههه من خاله ندارم اصلا🙁
خاله _ : چرت میگه به خدا خالشم بابا مهسا مسخره بازی در نیار😰
+ : وااااااااااا خاله نسیم من واقعا خاله ندارم نمیدونم ایشون کیه🙄

اون موقع ها هنوز اونقد ماسماسک در نیومده بود که بشه ثابت کرد یا فوری زنگ بزنه مادرم تایید کنه...
و چن توانایی اثبات نداشت
همه راه رفت با مامانم برگشت تا بتونه منو تحویل بگیره😂😂
...
باگر کیک
Mahsa97
۸۳

باگر کیک

۲۵ مهر ۰۱
سهههههههههههههههلام

اوایل تابستون بود که قصد سفر با خاندان لیاشانپو(همسر) با 10 سر عائله به مقصد مشهد برای عروسی پسر عمه آقای همسر کردیم..

تو تفکرات خودم یه عدد ماسک و پَچ چشم برداشتم که بعد پاک نمودن حجم اعظم عنتر منتر کردن توسط آرایشگر از پوستم محافظت کنم..

بعد استفاده ماسک پوستشو گذاشته بودم رو دسته مبل که خواهر شوهر کوچکم اومد تو اتاق ما..

محبوب + : عه مهسا از این ماسکا داشتی..؟
من _ : اره یکی اورده بودم برای بعد عروسی که ارایش سنگین 😇
+ : عههه کاش تو استفاده نمیکردی میدادی به من 🙁

_ : من سکوت 😐 من نگاه

پ ن : ما همچنان بعد سه ماه وقتی یادمون میاد به احترام رو فوق زیادش دو دقیقه سکوت میکنیم 😶
...
مینی کیک خامه ای
Mahsa97
۷۱
سهههههههههههههههلام

چند ماه پیش بود که یه شماره ناشناس بهم زنگ زد و
من بخت برگشته گفتم شاید مشتری چیزی باشه تماس وصل کرده که صدای خواهر شوهرکوچیکم از اون طرف گوشی تمام هیجانات برای سفارش جدیدو تو من به فنا داد 😣

محبوب + : سلام مهسا جان خوبی عزیزم دو روز دیگه تولد آقا مهدی (همسرشون) هست....
(شاید تا اینجا شماهم مث من تصور کنین قرار برای تولد آقای همسرشون کیک سفارش بدن ولی باید بگم سخت در اشتباهین)
لبخند نیومده رو لب من که خبر از دلگرمی برای سفارش جدید..، با جمله بعدیش کاملا ماسید🤕👇🏻

+ : میشه دستور کیک تولدت و بهم بدی 😇

مغز من :-| 👈🏻 بیخود کردی یعنی چی مگه قورمه سبزی اصلا پاشو برو سرچ کن نخیر نمیدم هزینه کردم کار کنم خیرات نیست که😒

ولی خودم : آره عزیزم چرا نمیشه یاداشت کن ☺️........

و به همین راحتی نه تنها دستور کیکمو بلکه تمام زوایا نوع فیلینگ گذاری استر کشی خامه کشی، دکور و در اختیار وی نهادم 😤
...
کیک مردانه ??
Mahsa97
۶۱

کیک مردانه ??

۷ مهر ۰۱
سهههههههههههههههلام..
چند وقت پیش با مامانم داشتیم درباره اتفاقات اخیر صحبت میکردیم 👇🏻

مامانم+ : وااااااااااای داشتم با خانوم رضایی صحبت میکردم گفت چند روز پیش کلی شوگر دم مرز گرفتن..🤯
( منظور آنجانب شوکر بود) 😂👇🏻

من _ : عههه نگفت شوگر مامی یا شوگر ددی..؟ اخه چرا شوگر دیگه وارد میکنن 🤦🏻‍♀️

+ : نه والا مدلشو نگفت دیگه.. حالا چه فرقی میکنن باهم؟🙄

_ : خب خیلی فرق میکنه بعضیاش مخصوص دختراس بعضیا مخصوص پسرا زنونه مردونه داره مث مسواک خیلی شخصی و خطرناک 🤷🏻‍♀️

+ : جلل الخالق چه چیزایی در میاد خدا دشمن انقلاب و و نابود کنه... 🤦🏻‍♀️

داداش مسخرم پرید وسط گفت مادر من ایستگات کرده بیشور 😂😂😂 اون شوکر شووکررر😂😂


پ ن : تازه داشتم گرم میشدم که زد خراب کرد و منو با پرتاب نقطه زن دمپایی از طرف مامان تنها گذاشت 🤕
...
کیک خامه ای اختاپوس?
Mahsa97
۶۹
کیک خامه ای
Mahsa97
۸۲

کیک خامه ای

۳۱ شهریور ۰۱
سهههههههههههههههلام

این داستان : بلاگر جماعت جایی نمیخوابن که زیرشون آب بره

اوایل خرداد امسال بود که سمانه حبیبی بهم پیام داد و گفت مهسا من یه سفارش شش کیلویی دارم چن کتفم درد میکنه تو درست کن..🤕
شش کیلو رقمی نبود که آدم ازش بگذره کمی تحریک کننده بود..، منم متحرک 😈
برا همین با آغوش باز به استقبالش رفتم 👌🏻
فرد آتی یک بلاگر مفت خور... نه منظورم یک بلاگر متشخص مادری مهربان و دلسوز بود که برای جشن الفبا دخترش میخواست کیک بگیره😇
قرار شد 700 تومن نقد و 600تومن برام تبلیغ کنه تا نه سیخ بسوزه نه کباب 🍗🍖
200 تومن بیعانه گرفتم و قرار شد باقی رو بعد از انجام کار تسویه کنه...💰💳
8 صب روز سشنبه کیکارو که فرستادم ورق برگشت📃
اینجوری بود که هر روز منو به چند روز دیگه موکول میکرد ❤️
+خانوم میشه پولمو بزنین تبلیغم نکردین..
_شنبه براتون میزنم الان نت ها ضعیف تبلیغ بازدهیش خوب نیست ..
+خانوم هزینه رو نزدین...
_وای ببخشید میگم حسابدارام بزنه..
و.....
دو سه هفته بعدش دیگه حتی موکولم نمیکرد انلاین میشد و جواب نمیداد 🥴
اخر سر بلد از دوماه از باب تهدید که میرم دم مدرسه دخترت و سمانه هم بهش توپید کمی در کیسه رو شل کرد اما خیلی خیلی تنگ شلش کرده بود 250 دیگه برام زد بنده خدا خیلی فشار مالی بهش وارد شد فک کنم 450 برای 6 و نیم کیلو کیک، بالاخره این جماعت عادت ندارن بهایی برای کالا بپردازن همین 450 هم خیلی بود 👝💸

پ ن : به گرگ بیابون اعتماد کن به جماعت مفت خور بلاگر نه... یاعلی 🙋🏻‍♀️❤️
...
کیک دخترونه
Mahsa97
۱۱۹

کیک دخترونه

۱۷ اسفند ۰۰
سهههههههههههههههلام
ادامه..
همین که پامون و از سینما گذاشتیم بیرون سوار اسنپ شدیم و دو دیقه ای خودمون و رسوندیم خونه 😮

(خداروشکر حداقل تو انتخاب سینما هوشمندانه عمل کرده بودیم و نزدیک ترین و انتخاب کرده بودیم😁🤭)

پله هارو دو تا یکی گذروندم پریدم تو خونه با یه دست روسریمو چادر و در اوردم با یه دست مانتو لباس و عوض کردم 🤯

تو یه ایده آنی پریدم تو سرویس بهداشتی کلمو بردم زیر رو شویی کل موهامو صورتمو خیس کردم چندتا هم زدم رو لپام که مثلا از بخار حموم لپام گل انداخته 😂🤭

اومدم حوله و رو پیچیدم دور سرم و ماسک زغال پمپی و درشو باز کردم برگردوندم رو صورتم و با اون یکی دست داشتم سعی میکردم با بالا ترین سرعت پهنش کنم 😁

همه این کارا از تعویض لباس تا ماسک پنج دیقه زمان برد دستمو آب کشیدمو خیلی ریاکس نشستم رو تخت و با ریلکسی این بار خودم به آقای همسر زنگ زدم 😁

دقیقا بعد این همه امادگی و تلاشو دوندگی دیگه نه تنها گوشی برنداشت ببکه دیگه زنگم نزد 🥴🥴
فقط میخواست گند بزنم به فیلممون😂
ولی حالا یه خاطره باحال ازش مونده که فک کنم هیجانش از فیلم خیلی بیشتر بود 😁😂
...
کیک خامهدای پسرونه
Mahsa97
۲۸
سهههههههههههههههلام

ادامه...
دیگه دیدم واقعا موقعیت مقاومت وجود نداره تو یه تصمیم آنی از جا بلند شدم و به طرف در خروجی سینما راهی شدم...
(از اونجایی که هیچوقت وسط سینما بلند نشده بودم حتی تو بد ترین حالت فیلم هم میگرفتم میخوابیدم تا از حداقل امکانات هزینه اصراف شده استفاده کنم اصلا راه خروج و بلد نبودم) 🚫🤦🏻‍♀️
با دختر خالم رفتیم پشت در حالا نزن کی بزن هی در میزدیم تلفن و بغل در و برداشتیم هی به صورت نامفهوم شماره میگرفتیم که شاید یکی از اونور در جواب بده این در دوزخ و به روی ما باز کنه 😟
بالاخره با پیشنهاد فاطمه گفت بیا در و. هل بدیم شاید کسی پشتش باشه باز کنه 🤔
با هل دادن باز شدن در دو عدد نخبه مثل خفاش شب چادر های معلق در هوا در حالی که کیف هامون تو هوا پرواز میکرد اونور سالن پخش زمین شدیم و خیلی شیک بلند شدیم اصلا به رو خودمونم نیاوردیم که همین چند ثانیه پیش چشکلی با زمین یکی شده بودیم در حالی که خاک هارو تند تند میتکوندیم خیلی شیک سوار اسانسور شدیم رفتیم پایین 😁👌🏻
( تمام مدت در باز بود فقط ما دو عدد معلول در و هل نداده بودیم)، 🤭😁

فعلا قیافه منو ترسیده خاک الود هل شده تصور کنین تا فردا ادامشو بنویسم 😁
...
کیک خامه ای ?
Mahsa97
۷۴

کیک خامه ای ?

۸ اسفند ۰۰
سهههههههههههههههلام

آقای همسر که ماموریت تشریف دارن
تاکید و قید کرد که ساعت 7 شب خونه باش هوا تاریک..
منم طبق معمول با کلی چشم الکی و من همیشه 7 خونم خیالت راحت تماس و قطع کردم ☺️💛

آما واقعیت چیز دیگریست و این فقط چشم های پشت پرده اس 😁

پایه دور دور ولگردیا من همین که از رشت رسيد..
زندگی روی دیگه خودشو نشون داد 🤤

ساعت هفت شب تازه لباس پوشیدیم رفتیم بیرون 🤦🏻‍♀️
بعد از کلی خرید شام، ده شب قصد برگشت کردیم که در بین راه تصمیم گرفتیم خب الان که بیرونیم بزار یه توکه پا سینما هم بریم...
تا اینجا داستان کاملا یه زندگی عادی با کمی تاخیر بود 😁
ساعت یه ربع به یازده تازه نشسته بودیم رو صندلی و فیلم استارت خورد🎬
از ترس این که یه وقت مجتبی تماس نگیره گوشی تو حالت پرواز گذاشته و با خوش خیالی خجسته گی به پرده سینما خیره شده بودم 🙃
که ناگهان ساعت یازده و ربع گفتم بزار یه لحظه انلاین بشم...🕛
انلاین شدن همانا اسم اقای همسر روی گوشی افتادن کپ کردن من همانا همون دیقه وارد واتسپ شدم و دیدم بععععله 17 تماس بی پاسخ اونم چی تصویری 🤦🏻‍♀️

( قیافه و استرس منو به خاطر بسپارید تا ادامه داستان) 😥
...
کیک خامه ای دخترونه
Mahsa97
۴۵
سهههههههههههههههلام

اون مادر شوهر نمونه هرو یادتون؟که خواهر شوهرم زیر کپشن اون پست کلی سولتیج بازی ( در زبان گیلکی به معنی کولی بازی ) در آورد؟ 😁

آقا ایشون از مادر شوهر نمونه به مادر شوهر خودشیرینی دیگه کم کم داره تغییر ماهیت میده😌

اخهههه کودوم مادر شوهر روز دختر برای عروسش از تبریز کیک سفارش میده که بفرستن دم خونش و سوپرایزش کنن 😒😏 ( خب که چی مثلا)

اصلا یه سری از مادر شوهرا کم کم دارن ابهت تاریخی مادر شوهر و میبرن زیر سوال 😒🔪

+ مهسا جان تورو خدا سالم برسه حتما دستکش و ماسک بزن موقع کار 😥
_ چشم خاله به خدا 112 بار گفتین 😖
+تورو خدا سالم برسه میترسم نتونی مث عکسش در بیاری 😥
_ بابا خاله من کارم دیگه خیالتون راحت ( ایش) 😖

پ ن : وی کیک را شبیه عکس در آورده و اوشون به شدت از دیدن عکس چشمانشان برق زده و. متقابلا صد ها بار تشکر کرده و قدر دان بودن...😁

و آما چن انرژی منفی بالا بود راننده اسنپ در ترمز ناشیانه کیک را واژگون کرده و کیک به صورت ترکیده به دست عروس رسید 😂😂😂

کلید اسرار : استرس و انرژی منفی‌ش کارماش یه جا میگیرتت نر..ن به اعصاب ملت مرسی اه🥴🤭
...