نعیمه
نعیمه

دستور پختی یافت نشد

مربای تمشک
نعیمه
۱۳

مربای تمشک

۱ ماه پیش
کیک دو رنگ(زبرا کیک)
نعیمه
۲۰
.
دورتان بگردیم مولا،
که مِهرِ حضرت زهرا به دلتان نشسته بود و شما با خودتان فکر می‌کردید آخر من که چیزی قابلِ زهرا ندارم...

خدا بیامرزد پدرِ آن شیرپاک خورده‌ای که آمد پیش شما و گفت: زهرا این روزها خواستگار زیاد دارد، اعیان و اشرافِ بلاد عرب مرتب می‌آیند و می‌روند، اما پیغمبر در جواب همه فقط یک حرف می‌زند: امر ازدواج زهرا به دست خداست....

داشت اینها را برای شما می‌گفت، که یکدفعه بر و رویتان چشمش را گرفت، قد و بالایتان را براندازی کرد، چشم‌هایش را ریز کرد توی صورتتان و بی مقدمه گفت:
"راستی علی! چرا تو به خواستگاری زهرا نمی‌روی؟"

در اینکه کارخانه کارخانه قند توی دلتان آب شد که شکی نیست! در اینکه چشم‌هایتان از شوق برق زد، هم!
و لابد از دلتان هم گذشت: از خدایم است...

مأخوذ به حیا و آرام جواب دادید: دلم که می‌خواهد، پایَم یاری نمی‌دهد...
البت شاید اینجور نگفتید... پایم نمی‌دهد... یک حرفی شبیهِ همین... یکی از همین بهانه‌ها... نمی‌شود و نمی‌توانم‌ها...

ناز نبود، شأنِ زهرا، در نگاه شما بالاتر از این حرفها بود...

خدا رحمتش کند، از خیر حرفش نگذشت، البته من حدس میزنم شما هم دلتان نمی‌خواست که از خیرش بگذرد...
گفت: حالا زهرا اینهمه خواستگار دارد، تو هم یکی... راه دوری نمی‌رود، تَهِ تهَش این است که تو را هم رد کند،
اما برو، بعدا پشیمان میشوی ها!... از ما گفتن بود...
خدا خیرش بدهد که با همین حرفها دلتان را خالی کرد و فرستادتان بروید خانه پیغمبر...

و کسی نیست که ماجرای بعد از آن خواستگاری را نداند...

راستی، وقتی رفتید زره را بفروشید با پا رفتید یا بال درآورده بودید؟ دورتان بگردیم، ما که غریبه نیستیم، هیچ وقتِ دیگر خودتان را اینهمه خوشحال دیده بودید؟

حساب که میکنم، می‌بینم ما به آن حلال زاده که پاپیچ‌تان شد و دست برنداشت تا فرستادتان خواستگاری، یک جورهایی مدیونیم...
یک جورهایی که نه! ما به او خیلی هم مدیونیم...
دست و دهانش را می‌بوسیم، خدا خیرش بدهد، چقدر خوب کرد واسطه شد...

دستش درد نکند، خودمانیم، ولی برای عجب دومادی‌ای پاپیش گذاشت ها!
.
.
حالا هزار و چهارصد سال است که این دامادی، مبارکِ تمامِ اهلِ زمین و زمان است...

✍ملیحه سادات مهدوی

مبارکمون باشه، دومادیِ مولا 💚
خیلی خیلی مبارکمون باشه عروسیِ حضرت زهرا... 💚

واسه همه‌ی عیدا من میگم عیدی بگیرید از دست حضرت زهرا
ولی واسه امشب بالا غیرتاً امیرالمؤمنین باید عیدی بدن،
حقاااا که چقدر خوشبخت شدن، چه خانومی چه تاج سری نصیبشون شده

.شراب و ابریشم
@sharaboabrisham
...
کیک حلوا
نعیمه
۲۷

کیک حلوا

۲ ماه پیش
#جبران نمی شوی حتی با گریه های عمیق,
آموزش رایگان خانم سراجی
...
کیک خامه ای
نعیمه
۲۰

کیک خامه ای

۲ ماه پیش
هفتم شهدای خدمت
کاچی
نعیمه
۵۱
.
من آقای مجلسی نیستم
اما اگر بودم، دلم می‌خواست امروز عصر، توی محله‌‌ای غریب، دعوت شوم به یک مجلسِ خانگی.
یک ختمِ روزِ هفت که زن‌های یکی از محله‌های پایین‌شهر به عشق رئیس‌جمهورِ شهیدشان بر پا کرده‌اند.
یک مجلسی که قرار کرده آقا ساعت پنج بیاید اما زنهای محله را از ساعت چهار جمع کرده و زنها پیش از رسیدنِ من، حدیث کسایشان را خوانده‌ و از رئیس‌جمهورِ فقیدشان افسانه‌ها گفته‌اند و حالا فقط منتظرِ روضه‌اند.
سر ساعتِ پنج زنگِ خانه را می‌زنم یااللهی می‌گویم و می‌روم روی صندلی‌ِ زهواردررفته‌ای که رویش پارچه مشکی افتاده، می‌نشینم. صندلی تکانی می‌خورد و یک لحظه می‌ترسم با صندلی چپه شوم. رنگ از صورتم می‌پرد و زنِ صاحبخانه دستورِ صلواتش را صادر می‌کند و زنها پی در پی صلوات می‌فرستند و من در این فاصله به تکان‌های بالگرد موقع سقوط فکر می‌کنم، خجالت می‌کشم و زود خودم را جمع و جور می‌کنم.
بعد هم به زن‌های مثلثی روگرفته‌‌ی مجلسم که پَرِ چادر را یا به دندان گرفته‌اند و یا به انگشت، با تبسم نظر می‌کنم و سلامشان می‌دهم.
یکی از مفاتیح‌هایی که صفحه‌ی حدیث کسایش هنوز باز است را از روی قالیِ تکیده‌ی خانه برمی‌دارم. روی دیوار خانه، چند قاب عکس است؛ انگار که دیوارِ سادات باشد، از آیت‌اله قاضی تا امام عکس هر چه از علمای سادات بوده را زده تَنگِ دیوار و حالا یک عکس بزرگ از همین پوسترهای خیابانیِ سید ابراهیم را هم چسبانده بغلِ بقیه‌ی سیدهای روی دیوار! حدس می‌زنم عکس را از تشییع آورده باشد، چروک شده و جای اشک هم رویش معلوم است.
مفاتیح را ورق می‌زنم تا زیارت جامعةالمومنین و شروع می‌کنم برایشان خواندن و ترجمه:
«يَا مَوَالِيَّ فَلَوْ عَايَنَكُمُ الْمُصْطَفَي وَ سِهَامُ الأُْمَّةِ مُغْرَقَةٌ فِي أَكْبَادِكُمْ وَ رِمَاحُهُمْ مُشْرَعَةٌ فِي نُحُورِكُمْ
ای سروران من، چه حالی داشت محمّد مصطفی اگر شما را می‌ديد درحالیكه تيرهای ملت، در جگرهای شما فرورفته و نيزه‌هايشان در گلوهای شما قرارگرفته؟ »
حتم دارم همه‌شان فیلمِ آن تکه از صحبتهای رئیس‌‌جمهور را دیده‌اند که داشت حدیثِ "إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ" را می‌گفت و الان خودشان هم منتظرِ همین فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ هستند.
بی‌هیچ درآمد و پیش‌زمینه‌ای؛ می‌گویم:
«ما وقتی می‌افتیم وسط مصیبت‌ها و غصه‌ها دنبال یکی می‌گردیم باهاش درددل کنیم! یک دردآشنا»
و بعد برایشان می‌خوانم:
«فَهَلِ الْمِحَنُ يَا سَادَتِي إلاَّ الَّتِي لَزِمَتْكُمْ وَ الْمَصَائِبُ إلاَّ الَّتِي عَمَّتْكُمْ
پس ای سروران من! آيا محنت‌ها غير آن است كه ملازم شما شد و مصايب جز آن است كه شما را فرا گرفت؟»
خیره در پوسترِ چروک برداشته‌ی روی دیوار می‌گویم:
«بنظر من توسل یعنی مصیبت‌ها را ببریم پیش کسانی که وقتی داریم جزع‌وفزع‌ می‌کنیم، بنشینند کنارمان، دستی روی سرمان بکشند و بگویند: چی از دست دادی؟ می‌فهمیم حالت را، آخر غمی نیست در عالم که ما نچشیده باشیم.
رئیس‌جمهور از دست دادی؟ ما هم رأسِ قبیله از دست دادیم!
ما شیرخواره‌ی پاره‌حنجر داشتیم، ما زن به اسیری فرستادیم، ما جوان دادیم!
ما داغ روی دلمان نشست، ما اهانت دیدیم، ما مجالِ دفنِ عزیز نیافتیم...
آنقدر برایمان بگویند، تا دلمان آرام بگیرد: غصه‌های ما کجا و غصه‌های مصیب‌زده‌های نینوا کجا....»

و اینجای مجلس آرام دم بگیرم:
سیدی ماکو مثلُکَ الغریب؟!
.
✍ملیحه سادات مهدوی

https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a

به مناسبتِ هفتمین روز پس از آن پروازِ بی‌بازگشت
تقدیم به روحِ آن هشت شهیدِ همیشه جاوید
.
...
یادبود شهید رییسی ،
حلواشیر
نعیمه
۴۲
#شهید خدمت
ما ب یک شهید رأی دادیم.
افسوس از کفران نعمتی ک کردیم
...
نون خامه ای
نعیمه
۶۴

نون خامه ای

۲۵ اردیبهشت ۰۳
پای توت فرنگی
نعیمه
۵۰

پای توت فرنگی

۲۱ اردیبهشت ۰۳
با دستور فرشته صادقیان
.دهه کرامت

مبارکمون باشید خواهر و برادری که ایرانِ ما به بودنتون روشنه💚
ما دوستتون داریم و همین برای دنیا و آخرتمون بسه...

✍ملیحه سادات مهدوی

...
شامی لپه
نعیمه
۵۲

شامی لپه

۷ اردیبهشت ۰۳
پای سیب کیکی
نعیمه
۴۱

پای سیب کیکی

۳ اردیبهشت ۰۳
#یادت_ باشه
یادبود#شهید #حمید سیاهکالی



...