حکاکی هندوانه (قلب زندانی)

۹۶۱ لایک
۸۱ نظر
چه خوش خیال بودم ...
که همیشه
فکر می کردم
در قلب تو
محکومم
... .....به حبس ابد!!
... به یکباره جا خوردم ......
وقتی
زندان بان
برسرم فریاد زد
هی...
تو ...

آزادی!
.
.
.
و صدای گامهای
غریبه ای که به سلول من می آمد....

نظرات

فداتم گذشتتتتتتت
عزیزم انشاءالله هرچی خیر و صلاح خدا هست خیلی ناراحت شدم عزیزم 😢
فداتم
مشاهده سایر نظرات