ذرت مکزیکی

۲۹۱ لایک
۲۲ نظر
دخترکی به میز کار پدرش نزدیک می شود و کنار ان می ایستد.پدر،به سختی گرم کار و زیر و رو کردن انبوهی کاغذو نوشتن چیزهایی در سررسید بود و اصلا متوجه دخترش نمی شود تا اینکه دخترک می گوید:پدر،چه میکنی؟
پدر پاسخ می دهد:چیزی نیست.مشغول ترتیب دادن برنامه هایم هستم.اینها نام افراد مهمی است که باید با انها ملاقات کنم.دخترک پس از کمی تامل می پرسد:ایا نام من هم در ان دفتر هست؟

نظرات

همه ی کارات عالین دوست نازنینم بقیه رو هم قبلا لایک کرده 💜💛💙💚❤
عالیه
وقتی شب میشه
یه دنیا خاطره
میاد تو دل آدم❤
من آرزو میکنم امشب
دلت آروم باشه🌜


لایک داری عزیزم....😍😍😍
مشاهده سایر نظرات