۱ آبان ۹۷
ژله
۱.۷k لایک
۱۵۱ نظر
نظرات
لیندا جون
۷ آبان ۹۷
دقیقآ این بلا امسال سرما اومد.مامانم مریض بود دیگه ازمهمانای به ظاهر عیادت کننده خسته شدیم.جالب بود یکی ازمهمانا که زن مسنی هم بود کنار مادرم نشست و به هوای پادرد پاهاش رو زیر پتویی که رو مامان کشیده بودیم دراز کرد.هی حرف میزد و هی یه مقدار ازپتو رو میکشید رو پاش. سرگرم حرف شده که کل پتو از رو مامان برداشته کشیده رو پاهای خودش.مامان بیچاره هم تو جمع روش نمیشد پتو رو ازش پس بگیره و خودشو مثل جنین تو شکم مادر جمع کرده بود.روسر مریض بدحال انقد حرف زد که مامانم بعدرفتن اونا قرص سردرد خورد
۳ آبان ۹۷
مریم جون من قبلااین چندتا کارجدیدتو لایک کرده بودم فقط میخواستم بگم من از وقتی اومدم پاپیون با شما زود آشنا شدم هم خودتون وهم کارهاتونو دوست داشتم و دارمو خواهم داشت. احساس میکنم خیلی باهم ،هم فکر و هم عقیده هستیم. در مورد این متن ما بعضی از اقوامهامون همینطورین دقیقا . وقتی کسی میمیره یا مریض میشه بهانه ای دستشون میاد که هم از بیکاری دربیان وتو خونشون بیکار ننشینن وهم خونه ی طرفو غارت میکنن . از لحاظ خوردن و نوشیدن و. .... به فکر هیچ چیز دیگه ای نیستن
۳ آبان ۹۷
من نمیدونم چرا به متن هاتون بیشتر علاقه دارم😃😍😎
ولی غذاها خیلی فوق العاده هستن😜😋
ولی غذاها خیلی فوق العاده هستن😜😋
مشاهده سایر نظرات