حلوای شیر

۲۷۷ لایک
۹ نظر
داستان واقعی👇قسمت۶(🌴داستان پدر🌴)پریزادپسرش عبداله رونفرین کردولی عبداله همچنان به کارهای زشتش ادامه میدادوامازیوربخاطرلگدی ک عبداله به کمرش زد۲قلوهاش ک پسربودندسقط شدند..ابراهیم خیلی ناراحت بودولی زورش ب برادربداخلاقش نمیرسید..امازیوربازهم حامله شدواینبارهم پسرداشت وبازهم۲قلو؛روزهامیگذشت وامابرای زیوربسیارسخت وطاقت فرسا،۹ماه به هرسختی بودگذشت وزیورهرروزتکانهای ۲قلوهایش راباتمام وجود حس میکردوتبسمی شیرین برلبهایش مینشست..

نظرات

عاااالی
بیو تون خیلی خوشگله☺☺👌👌
ممنون دوست عزیز
مشاهده سایر نظرات