آش ماش ۲

۲.۹k لایک
۱۶۷ نظر
اولین روزی که آقای راجرز میخواست به عنوان کشیش به کلیسای شهر کوچکشان برود اتفاق عجیبی افتاد و درست جلو خانه‌اش مردی را دید که شباهت زیادی با خودش داشت ، آقای راجرز به او سلام کرد و پرسید : تو کیستی ؟

مرد با نزاکت پاسخ داد : من ابلیس هستم

آقای راجرز چند لحظه مبهوت به ابلیس خیره ماند و تصور کرد به درجۀ بالایی از روحانیت رسیده که توانایی دیدن ابلیس را دارد ، این احتمال با وجود مرگ کشیش قبلی شهر در روز گذشته در او تقویت شد و سرشار از غرور و قدرت به سمت ابلیس رفت و گلوی او را گرفت و گفت : سالهاست دنبالت بودم تا خفه‌ات کنم

چند لحظه که گلویش را فشار داد ابلیس نیمه جان روی زمین افتاد و در آخرین لحظه به کشیش گفت : دیوانه اگر من بمیرم چطور میخواهی مردم را موعظه کنی ؟؟

سوال ابلیس بسیار منطقی به نظر آمد طوری که آقای راجرز از کشتن او منصرف شد و به سمت کلیسا راه افتاد ، ابلیس دوباره گفت : لطفا مرا روی زمین رها نکن میدانی که من از جنس خاک نیستم و اگر روی زمین باشم می‌میرم

آقای راجرز که به شدت نگران مردن ابلیس شده بود پرسید : چکار میتوانم برایت انجام دهم ؟؟

ابلیس لبخندی زد و گفت : من دیده نمیشوم ، سنگین هم نیستم و قول میدهم که مزاحمتی برایت نداشته باشم فقط اجازه بده روی دوش تو سوار شوم

آقای راجرز که دوست نداشت شغل و جایگاه تازه‌اش را از دست بدهد قبول کرد که ابلیس روی دوشش سوار شود . ابلیس راست میگفت نه سنگین بود و نه مزاحمتی ایجاد میکرد ، آقای راجرز هم دیگر به ابلیس فکر نکرد فقط در آستانۀ ورود به کلیسا از او پرسید : تو که اگر روی زمین باشی میمیری پس تا حالا کجا بودی؟

ابلیس گفت : روی دوش کشیش قبلی بودم که دیروز مُرد ... و با هم وارد کلیسا شدند !!


آش ماش ۲
https://sarashpazpapion.com/recipe/52e323ac4138bfb9bd8a87ecccb33510


وممنون محبت حضورتون♥️

نظرات

ممنون نگاهتون
ماه بر آرامش دلت چکه کند عزیز تا ستاره باران لبخند شود نگاه وزندگیت..
ممنون اینهمه محبتتون..
وقت گذاشتین..پیام فرستادین
انشاءالله که خدا به اندازه خوشقلبیتون جبران کنه 🌱🌸
ماه بر آرامش دلت چکه کند عزیز تا ستاره باران لبخند شود نگاه وزندگیت..
ممنون اینهمه محبتتون..
وقت گذاشتین..پیام فرستادین
انشاءالله که خدا به اندازه خوشقلبیتون جبران کنه 🌱🌸
مشاهده سایر نظرات