ژله تزریقی_تصویری

۱۶۲ لایک
۳ نظر

نظرات

زیباست
ادیسون به خانه بازگشت یادداشتی به مادرش داد،گفت : این را آموزگارم داد گفت فقط مادرت بخواند، مادر در حالی که اشک در چشم داشت برای کودکش خواند:فرزند شما یک نابغه است واین مدرسه برای او کوچک است آموزش او را خود بر عهده بگیرید. مادرش درگذشت. روزی در گنجه خانه خاطراتش را مرور میکرد برگه ای در میان شکاف دیوار اورا کنجکاو کرد آن را دراورده و خواند، نوشته بود:کودک شما کودن است از فردا اورا به مدرسه راه نمی دهیم.ساعتها گریست و در خاطراتش نوشت:توماس ادیسون کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان نابغه شد
به به عالیه
مشاهده سایر نظرات